کتاب «مادر برام قصه بگو» روایتیست از خاطرات شفاهی «گروه سرود آبادۀ شیراز» که اعضای آن نوجوانان انقلابی بودند و در دهۀ شصت، محبوبیت زیادی بین مردم پیدا کردند. «احمد توکلی» مربی گروه سروده آباده است که میتوانیم او را دلیل اصلی موفقیت گروه بدانیم؛ مردی که بیشک یکی از دلایلیست که با گذشت سه دهه، هنوز این گروه با سرودهایی مانند «مادر، قصۀ بابا، آلاله، دلیران تنگستان و یل شیردل» در میان مردم محبوبیت دارد. این کتاب بازنویسی خاطراتیست که از زبان اعضای این گروه، به روایت چگونگی شکلگیری این گروه سرود میپردازد و برای ما بازگو میکند چطور سرودهای این کودکان هنرمند و خوشذوق، توانست قلب مردم ایران زمین را در سالهای ابتدایی انقلاب به دست بیاورد.
این کتاب ششمین قسمت از مجموعۀ «سرودها و ترانههای انقلاب» است که به کوشش جبهۀ فرهنگی انقلاب اسلامی منتشر شده است و هدف از نگارش آن، احیای نوستالژیهاییست که برای همیشه در قلب ما ایرانیها، خصوصاً متولدین دهۀ چهل و پنجاه، حک شدهاند. «محمدمهدی رحیمی» برای تحقیق در رابطه با این گروه سرود نوجوان به اسناد تلویزیونی و رادیویی رجوع کرده تا مصاحبههایش با اعضای آن تکمیل شود و سپس به کمک «بهنام باقری»، تدوین و نگارش این کتاب را به انجام رسانده است. استفاده از نسخۀ دستنویس اشعار و ترانههای گروه به همراه عکسهای مربوط به آن دوران -مانند عکس دیدار گروه با رهبر معظم انقلاب (رئیس جمهور وقت) و اجرای گروه در محضر ایشان- یکی دیگر از ویژگیهاییست که به جذابیت این اثر کمک کرده است.
در ادامه برشی از این کتاب را میخوانیم:
«علی اکبر نعمتاللهی: اواخر آنقدر تلویزیون سرودهای مختلف ما را پخش کرده بود که دیگر برایمان عادی شده بود و اصلاً فرقی نمیکرد که با کسی باشیم و از دیدنمان خوشحال شویم یا بنشینیم و خودمان را ببینیم. دیگر توجهی نمیکردیم. یعنی وقتی درحال رد شدن از خیابان بودیم و میدیدیم تلویزیون ما را نشان میدهد، بدون اینکه ذوقزده شویم و بایستیم خودمان را از تلویزیون ببینیم، راحت رد میشدیم. توی شهر هم همه ما را میشناختند. همۀ بچهها به این صورت بودند. خیلی عادی شده بود برایمان. حتی ضبط هم برای ما عادی شده بود. اوایل از دوربین و پروژکتور و... خیلی ترس داشتیم، ولی اواخر کار دیگر خیلی راحت بودیم.
وقتی گروه معروف شد فروش نوارهای گروه هم گرفت. تو آباده دو جا بود که کاست سرودهای ما را تکثیر میکردند و میفروختند. یکی عکّاسی بود به نام احمد هنرور که الان هم هست و سر میدان ولی عصر، اول پاساژ وحدت مغازه دارد. یادم میآید ایشان این نوارها را زده بود و میفروخت. یکی هم کتابفروشی پیام انقلاب تو خیابان طالقانی جنوبی بود که مال سپاه بود. اگر اشتباه نکنم مسئولش هم آقای سعادت بود. آن موقع نوار کاست بود؛ نوارهای کاست دنون و راکس و سونی که بهترینشان نوار سونی بود. ایشان کاستها را زده بود، بعد عکس یک لاله را کپی کرده بود و تا کرده بود گذاشته بود داخل قاب نوارها و میفروخت. الی ماشاءالله هم به فروش میرفت. ما هم هرجا میرفتیم درخواست نوار داشتیم؛ برای همین آقای توکلی همیشه همراه خودش نوارهای سرودها را میآورد.»
نظرات