کتاب (قهرمان دبیرستان امیرکبیر) به قلم سید احمد زرهانی داستان زندگی یک نوجوان متدین در شیراز است که جلسات هفتگی معارفش ترک نمیشود.به خاطر شغل پدرش مجبور به مهاجرت به اهواز میشود و در دبیرستان جدید با چالش های جدید روبرو میشود.علی احسان زاده که او را شیخ علی میخوانند از همان ابتدا به فکر تربیت و اصلاح دوستانش هست و کار را تا جایی پیش میبرد که با همکلاسی هایش در جریان انقلاب اسلامی نقش مهمی در مبارزات شهر اهواز ایفا میکند.
در ادامه برشی از کتاب را میخوانید :
علی و بهزاد تعجب کردند و از او پرسیدند که چه شده است؟ سیناپور گفت: «وقتی که شما مشغول نماز شدید من هم تصمیم گرفتم که جلو بیایم و به شما اقتدا کنم ولی سخنرانی اهانت آمیز سرهنگ ابریشمی تصیمیم مرا عوض کرد. بلافاصله از سالن خارج شدم و در کنتور برق دبیرستان را باز کردم و فیوز آن را درآوردم و با عجله از مدرسه خارج شدم.علی و بهزاد خندیدند. بهزاد گفت: من از امروز اسم سیناپور را «سینا چریک» می گذارم.» باز هم بچه ها خندیدند و کمی درباره ی کارهایشان صحبت کردند و قرار گذاشتند که ساعت ۱۰ صبح روز بعد در جلسه ی خیابان ساحل شرکت کنند. موقع رفتن علی به سیناپور گفت: «خدا حافظ سینا چریک.»
نظرات