کتاب فضیلتهای اجتماعی به روایت مدرسه دوباتن، با ترجمهی درخشان یاسر پوراسماعیل و منتشرشده از سوی نشر کرگدن، دعوتیست به سفری متفاوت در دلِ انسانیت؛ جایی که فضیلتها دیگر واژههایی خاکخورده در فرهنگنامه نیستند، بلکه بهسان کلیدهاییاند برای گشودن درهای زندگی مدرن؛ همان درهایی که پشتشان روابط انسانی، آرامش ذهنی و معنا نهفته است.
این کتاب، زادهی مجموعهی «مدرسه زندگی» است؛ نهادی آموزشی و الهامبخش که به همت آلن دوباتن، فیلسوفِ خوشذوقِ معاصر، پایهگذاری شده. دوباتن همان کسیست که فلسفه را از برج عاج پایین کشید و در خیابانهای شلوغ و روزمره رها کرد تا آدمی در دل هر تجربهی کوچک، معنایی بزرگ بیابد.
تصور کنید در دنیایی پرهیاهو، جایی که رقابت، بیحوصلگی و خودخواهی، قامت دوستی و انسانیت را خم کرده، کتابی به دستتان برسد که مثل دوستی صمیمی در گوشتان بگوید: «بیا با هم یاد بگیریم چطور دنیا را کمی گرمتر کنیم!»
اینجاست که *فضیلتهای اجتماعی* قدم به میدان میگذارد؛ نه با لحن نصیحتگر و آمرانه، بلکه با زبانی صمیمی، شیرین، و عمیق. کتاب از خوبیهای کوچک میگوید، از فضیلتهایی که معمولاً آنقدر پیشپاافتاده تصور میشوند که هیچکس زحمت آموزششان را به خود نمیدهد. اما مگر نه اینکه همین رفتارهای سادهاند که ما را برای دیگران قابلتحمل، دلنشین و ماندگار میکنند؟
کتاب با موضوعاتی سر و کار دارد که هر روز زندگیمان را شکل میدهند: همدلی، خجالت، خودخواهی بهجا، سپاسگزاری، مهارت گوش دادن، پذیرش عذرخواهی، انتخاب هدیهی مناسب، و حتی دروغهای نجاتبخش. دوباتن با قلمی شوخطبع اما تیزبین، ما را به پشت صحنهی رفتارهایمان میبرد و نشانمان میدهد چرا گاهی از مهربان بودن میترسیم، یا چرا خجالت میکشیم که فضیلتمند باشیم، مبادا ما را سادهلوح بخوانند.
در دل این صفحات، کودک نیز حضوری خاص دارد. دوباتن بهزیبایی مینویسد که کودکها بزرگترین آزمون اخلاقاند. چون نمیتوان در برابرشان نقش بازی کرد یا از زبانشان چیزی پنهان کرد. اگر بتوانی بیدروغ، بینقاب و بیتظاهر، دقایقی دلنشین با کودکی بگذرانی، یعنی قدمی در مسیر فضیلتهای اجتماعی برداشتهای.
اما کتاب فقط یک راهنما برای «خوب بودن» نیست؛ یک مکالمه است، یک آینه است که روبهرویت میگذارد و میپرسد: «تو چطور میخواهی ردپایی از فضیلت در این جهان شلوغ به جا بگذاری؟»
ترجمهی یاسر پوراسماعیل، که خود درک درستی از فلسفه و زبان اندیشه دارد، آنقدر نرم و روان است که انگار خود دوباتن دارد فارسی حرف میزند. و نشر کرگدن، با همان دقت و سلیقهی همیشگیاش، این اثر را در مجموعهی «خوب زیستن» قرار داده؛ مجموعهای که هدفش صرفاً آموختن نیست، بلکه بهدنبال ساختن راهی برای زیستنِ بهتر است.
اگر دلتنگ لحظههایی از جنس تأمل، برای مکثهایی میان شتابِ روزمرگی، برای گرمای رابطهای واقعی هستید، این کتاب همان جرقهایست که منتظرش بودید. نه چون چیز عجیبی میگوید، بلکه چون یادمان میاندازد آنچه گم کردهایم، چیز سادهایست: انسان بودن، در کنارِ انسانها.
این کتاب را به علاقهمندان فلسفه کاربردی، توسعه فردی و کسانی که به دنبال بازتعریف «خوب بودن» در دنیای امروز هستند، پیشنهاد میکنیم. مخاطبان آن میتوانند دانشجویان علوم انسانی، مربیان، فعالان اجتماعی و همهی کسانی باشند که دغدغه اخلاق و زیست انسانی دارند.
شاید بخشیدن دیگران کار خیلی سختی باشد، چون ـ خیلی وقتها ـ حق کاملاً با ماست و میزان بلاهت بی فکری و بدجنسی دیگران به کلی بیرون از اندازه به نظر میرسد. اما دو نکته تخطی ناپذیر هست؛ این دو نکته را حتی در برابر فاحش ترین رفتارها باید در نظر داشته باشیم تا فرصتمان را برای راه آمدن با دیگران کمی بیشتر کنیم
اولاً باید یادمان باشد که طرف مقابل از چه مسیری به این نقطه یعنی به این نقطه از بلاهت و بی رحمی رسیده است پشت هر خطای اعصاب خردکن تاریخچه ای طولانی نهفته است. او این جوری شده چون در دوره رشدش مشکلاتی داشته مشکلاتی که حاصل انتخاب خودش نبوده اند سر و شکل الان او نتیجه مجموعه ای از مشکلات است مشکلاتی که نمیتوانیم ببینیمشان اما میدانیم وجود دارند. آدم متکبر در نقطه ای حساس از رشد شخصی اش گرفتار محیطی بوده که در آن ظاهراً فروتنی و معقول بودن بی برو برگرد باعث پایمال شدن حق و حقوقش میشده کسی که بی اندازه انتقاد میکند در مسیر رشد شخصیتش زیادی با آدم هایی سر کرده که متوجه اشاره های ملایم و مهربانانه نمی شدند در نتیجه، او نهایتاً مجبور میشده به حرفهای رک و پوست کنده روی بیاورد.
نظرات