تشرّف به دیدار امام عصر (عج) آرزوی تمام شیعیان است؛ اما این افتخار بزرگ تنها نصیب کسانی میشود که یار واقعی و پیرو حقیقی ایشان باشند. در هنگام غیبت صغری و سپس با شروع غیبت کبری، انسانهای اندکی بودهاند که این توفیق نصیبشان شده و هرکدام از آنها، در زمانۀ خود عارفترین و عالمترین مردمان بودهاند. کتاب حاضر به شرح وقایع مربوط به این تشرّفات دارد و دیدارهای این بزرگان با ولیّ خداوند و منجی عالم را بررسی میکند.
کتاب «عنایات حضرت مهدی موعود (عج) به علماء و مراجع تقلید» اثریست با زمینۀ تاریخی که با رویکرد تحلیلی، به سراغ انسانهای شگفتانگیزی میرود که در طلب هیچچیز نبودند جز دیدار یار. این مردان بزرگ که همگی مرجع تقلید عموم شیعیان زمانۀ خود بودند، نه به زبان و نه برای قدرت یا مقام، که تنها برای رضای پروردگار به تحصیل علم الهی میپرداختند و افتخار دیدار امام غایب حاصل یک عمر تلاش و تقوای آنها بود. در این کتاب حکایتهای زیبا و تأثیرگذاری از شخصیتهای برجستۀ تاریخ اسلام میخوانیم که حضرت آنها را به محضر خویش دعوت کرده، برای آنها نامه فرستاده، یا در عالم خلسه با آنها سخن میگفتند. «آیتالله کریمی جهرمی» در این کتاب ابتدا به شبهات و سوالات موجود در زمینۀ ملاقات با امام زمان میپردازد و سپس ماجرای دیدار عالمانی مانند «ابن بابویه، شیخ صدوق، شیخ مفید، سیّد بن طاووس، علامه حلّی، مقدّس اردبیلی، سیّد بحرالعلوم» و... را روایت میکند.
در ادامه برشی از این کتاب را میخوانیم:
«حضرت آیتالله حاج شیخ مرتضی حائری از قول مرحوم آقای حاجآقا حسن فرید اراکی نقل کردهاند: وقتی آقای حاج شیخ عبدالکریم حائری در اراک بودند، مرد فاضلی به اراک آمد که از شاگردان مرحوم آقا سید محمد فشارکی و علیالظاهر از شاگردان مرحوم آقامیرزا محمدتقی (شیرازی) بود. ایشان از عراق آمده بودند به ایران، شاید به عزم زیارت مشهد مقدس و با مرحوم پدر آقای فرید، مرحوم حاج آقا مصطفی که از علمای درجهاول شیعه محسوب میشدند، سابقه دوستی داشتهاند.
ایشان گفته بودند آقای سید محمد فشارکی در مسئلهای زیاد فکر مینمایند و با مثل آقامیرزا محمدتقی که اهل دقت نظر بوده است بحث مینمایند و بالاخره حل نمیشود و به حال اعضال باقی میماند. میروند در بیابان سامرا در حفرهای که به واسطۀ سیل ایجاد شده بود، مینشینند که کسی ایشان را نبیند و مزاحمت ننماید و مشغول تفکر در آن مسئله میشوند. ناگهان میبیند که مردی به زیّ و پوشش عربها در جلو ایستاده و به ایشان میگوید: در چه فکر میکنی؟
ایشان با حالت ناراحتی از وجود مزاحم و عدم تناسب نقل پیچوخمهای علمی برای یک عرب عادی، میگویند در فلان مسئله فکر میکنم. ایشان میفرمایند: آیا چنین فکر نمیکنی و چنان اشکال نمیکنی؛ پس از آن چنین جواب نمیدهی؟ پیچوخمها همه را اشاره میفرماید تا میرسد به همان مورد اصلی سؤال که سید محترم در آن مانده بوده است. میفرماید: عیب آن چنین است یا اینکه منشأ اشکال این است؛ فوری حل میشود و آن شخص، نایاب میگردد و این شخص محترم، یا خود وجود محترم ولی الله الاعظم بوده است یا یکی از یاران آن بزرگوار.»
نظرات