کتاب «عمود هفتاد و دوم» خاطراتی است که توسط حمید وحیدیان با محوریت پیاده روی اربعین حسینی نوشته شده است. ایشان با ضبط خاطرات زائران بسیاری توانستهاند مجموعهای جذاب و خواندنی گرد آورند که نشان میدهد مراسم هرساله اربعین یک ماجرای عادی نیست و ارادهای مافوق بشری برای گرد هم آوردن این شور میلیونی وجود دارد. خاطرات به شکل مینیمال نگاشته شده و در موجزترین حالت و بدون اشاره به حواشی اصل خاطرات روایت گشتهاند. خاطرات با محوریت موضوعی واحد در چند بخش تقسیم شدهاند. در بخش اول «رزق لایحتسب» خاطرات کسانی بیان شده که گمان نداشتهاند بتوانند در این زیارت شرکت کنند اما به شکلی ناخواسته و معجزه وار مقدمات سفر آنها فراهم شده است یا اینکه در مسیر زیارت نیازهایشان به شکلی عجیب برطرف گردیده است. در بخشهای بعدی نیز خاطراتی جالب و خواندنی از ماجراهایی که میزبانان شاهد آن بودهاند یا خاطراتی از خدمتگزاری خالصانه این اهل عراق روایت گشته است. در بخش پایانی نیز برخی خاطرات برادران اهل سنت از این حماسه بیان شده است.
چند سالی بود بچه دار نمی شدیم. دکتر که رفتیم مشکل را از من تشخیص داد. خیلی ناراحت بودم. ایام اربعین بود مشرف شدیم. در طول این سفر هر جا رفتم همین حاجت مد نظرم بود... وقتی برگشتم خانمم گفت یک مرکز ناباروری هست بیا برویم. اما من مخالفت کردم. باورم این است اگر در زیارت اربعین چیزی را واقعا بخواهیم حتما به ما میدهند گفت خوب من دوست دارم دو قلو بیاوریم یک پسر و یک دختر بیا برای این برویم هر چه اصرار کرد نپذیرفتم ... گفتم هر چه میخواهی از آقا بخواه... و آقایمان بنده نوازی کرد. پایمان به دکتر باز نشد و الحمد لله الان ۱۸ روز است خانه مان با وجود علی آقا و فاطمه خانم صفا و رونق گرفته است.
نظرات