کتاب «عشق یک لبخند نیم سانتی» اثر مهین سمواتی است که انتشارات صاد منتشر ساخته است.
داستان این کتاب درباره دختری نوجوان است به نام فرشته که در خانوادهای پرجمعیت زندگی میکند و خانه بزرگ آنها همسایه های زیادی در خود جا داده است.
او اتفاقات زیادی که در این خانه برایش رخ داده را شرح میدهد. از روزی میگوید که اولین نمره بیست را گرفته ولی دفتر او پاره میشود و با جمله کاش پسر بودی، بدرقه میشود. او در این میان گیر لات ترین پسر محل، ابی میافتد که جریان اذیت و آزار او از جمله دغدغههای نوجوانانه اوست. قضیه دزده شدن طلاهای مادرش هم باری است مضاعف بر ذهن وروان او.
این اثر با قلمی روان به زندگی نوجوانی میپردازد که در سن بلوغ دچار تشویشها و درگیر مقایسه شدنش با دیگران است. خواندن این کتاب برای هم سن و سالهای فرشته، قطعا یادآور خاطرات مشابه است.
بقیه حرف هایش را نشنیدم وحشتی از ابی سیاه تمام ذهنم را پر کرده بود باید گوشواره ها را به او می دادم و قال قضیه را می گندم و خودم و خانواده ام را نجات می دادم. تصور اتفاقی به نام پخ پخ وحشتناک ترین ترسی بود که در عمرم تجربه کرده بودم و لرزه به تنم می انداخت؛ اما زود خودم را دلداری دادم با خودم گفتم شاید این جریان از یادش رفته باشد و الان با بچه خزی ها مشغول قاب بازی باشد. با این فکرها از خلوت کوچه میگذشتم. کم کم از محوطه ترسناک رد میشدم هیچ کس آن طرف ها نبود. حالت دویدن به خودم گرفتم و تا خواستم بدوم از فرورفتگی در حیاطی، پایی جلو آمد. خودش بود....
نظرات