کتاب «عزیز زیبای من» نوشته زینب مولایی روایتی مستند از 72 ساعت پایانی زندگی دنیای حاج قاسم سلیمانی است. صبح جمعه 13 دی ماه سال 1398 بسیاری از مردم ایران و جهان با این خبر بیدار شدند که سردار دلها به دستور مستقیم رئیس جمهور آمریکا در فرودگاه بغداد ترور شده است. گرچه افراد زیادی از این شهادت غیرمنتظره مبهوت گشتند و ناگهان متوجه جای خالی این فرمانده دلاور گشتند اما گفتگو با خانواده و همرزمان شهید نشان میدهد او از مدتها پیش از وقوع حادثه خود را برای شهادت آماده کرده و از روز و لحظه شهادت به خوبی آگاهی داشته است. مطالعه رفتار و گفتار ایشان در این روزهای آخر نشان میدهد ایشان آخرین گامها را در مسیر جدا شدن از دنیا و رسیدن به معشوق برداشته و با وجود دلبستگی فراوانش به خانواده و وطن سرانجام خود را مهیای مسیری نموده است که سالها در طلبش دویده است. سردار سلیمانی با وجود مخالفت همگان که اوضاع عراق را در آن برهه حساس مساعد سفر نمیدانستند وظیفه خود میدید برای هماهنگی سفر نخست وزیر عراق به ایران سفری به لبنان، سوریه و عراق داشته باشد. سفری که قرار بود در طی دو روز انجام شود اما تقدیر بر آن بود که نیمه شب جمعه حاج قاسم سلیمانی و یاران باوفایش با پیکر خونین به دیدار اباعبدالله الحسین روند.
در ادامه برشی از این کتاب را میخوانید:
فاطمه عزیزم این چند صفحه را برای تو مینویسم چون میدانم مقدسانه مرا دوست داری. نمیدانم چرا این حرفها را برایت مینویسم اما احساس میکنم در این تنهایی و غربت عمرم نیاز دارم با کسی عقده دل باز کنم. آه مرگ خونین من عزیز من زیبای من کجایی؟ مشتاق دیدارت هستم... وقتی بوسه انفجار تو تمام وجود مرا در خود محو میکند دود میکند و میسوزاند چقدر این لحظه را دوست دارم. آه.... چقدر این منظره زیباست چقدر این لحظه را دوست دارم در راه عشق جان دادن خیلی زیباست.... خدایا سی سال برای این لحظه تلاش کردم برای این لحظه با تمام رقبای عشق در افتادهام زخمها برداشتهام واسطهها فرستادهام چقدر این منظره زیباست چقدر این لحظه را دوست دارم.
نظرات