کتاب صدای فرشتگان فریادیست در برابر دسیسههای شیطان. محدثه اصلانی در این اثر داستانی-مذهبی، همچون اثر دیگرش، «ملکه یمن»، مخاطب را به تاریخ پیش از رسولالله (ص) میبرد و در پیوند بین تاریخ، سحر، تخیل، ابلیس و اجنه، روشنایی و فرشتگان از تلاش قوم یهود و ابلیس برای جلوگیری از تولد رسول خدا (ص)، سخن میگوید.
داستان از غیر منتظرهترین زاویه روایت میشود، از زبان شیاطین و جنیان. همین تفاوتهاست که رمان مذهبی-تاریخی صدای فرشتگان را پرچمدار ساخته است. سعالیها، غولها یا ساحرههای جن، از ابتدای خلقت بشر، از زمانی که کاهنان و پادشاهان به کمک خرق عادت در صدد تسلط و برتری بر دیگران بودهاند، به آنها یاری رساندهاند. بر دروازههای آسمان آویختهاند تا اخبار را به ضمیمه اوراد به دست آنها برسانند. غافل از آنکه
ز رقیبِ دیوسیرت، به خدای خود پناهم مَگَر آن شهابِ ثاقِب مددی دهد، خدا را!
روحاء یکی از اجنههایی است که پدرش توسط حضرت سلیمان به بند کشیده شدهاست. سلیمان که از دنیا رفت ابلیس کتابی از تاریکترین اسحار و طلسمات را جمعآوری کرد و در زیر تخت سلیمان قرار داد و اینگونه بند از جنیان گشود. اکنون نوبت انتقام است. روحاء در مکتب پدر و حتی نزد برخی از یهودیان فتنهانگیز استراق سمع از آسمان، ساحری و طلسمبندی را میآموزد. اکنون او و ابوحریر غلامان حلقه به گوش شیطان هستند تا پیش از بسته شدن درهای آسمان، ده دسال پیش از تولد آمنه (س) بذر تاریکی را جهت جلوگیری تزویج او با مردی جوان از قبیله قریش بر دروازه دلها بگسترانند، به امید اینکه . . . . اما قرآن کریم میفرماید:
« وَ لَقَدْ زَیَّنَّا السَّماءَ الدُّنْیا بِمَصابِیحَ وَ جَعَلْناها رُجُوماً لِلشَّیاطِینِ وَ أَعْتَدْنا لَهُمْ عَذابَ السَّعِیرِ؛ آسمان دنیا را با چراغ ستارهها چشمنواز کردیم و آنها را تیرهایی قرار دادیم برای دورکردن شیاطین و جنّیان. در آخرت هم، آتشی سوزان برایشان آماده کردهایم!»
محدثه اصلانی در کتاب صدای فرشتگان با ترکیب تاریخ اسلام با اندکی تخیل و عناصر داستاننویسی، توانسته تصویرگری و کششی بیبدیل در داستان خود ایجاد کند تا طعم تلخ تاریکی، ابلیس و دنیای اجنه را با طنین صدای فرشتگان و معنویت نابود سازیم. آگاهی از خباثت یهود در مقابله با اسلام تحفهای دیگر از این کتاب است.
این اثر را را به تمامی دوستداران ادبیات داستانی، رمانهای تاریخی-مذهبی و حتی افرادی که میخواهند اندکی دلهره، ترس و رمزآلودگی را در کنار شیطان تجربه کنند پیشنهاد میکنیم.
ابلیس صیحهای از سر غضب سر داد و شعلههای تاریک از بالای شانههایش به سوی سقف گنبدی زبانه کشیدند و گفت: «فقط یک بار دیگر فرصت دارید تا پسر عبد المطلب را که نور نبوت در صلبش نهاده شده از میان بردارید. برای آن هر آنچه که در توان دارید از سحر و قوای جن و انس به کار ببرید که در غیر آن دیگر درهای آسمان بسته میگردد و اگر نتوانیم صدای اهالی عرش و سماوات را بشنویم محکوم به نابودی هستیم. چه شما اسباط اسرائیل و چه شیاطین و نیروهای تاریک در این دنیا . . .»
آنگاه چنان که آتش در خود فرو خورده و کوچک شود، درهم پیچید و در چشم برهم زدنی ناپدید گشت. پس از آن محراب خالی ماند و کاهنان و احبار در خوف و اضطراب هر کدام به سویی دوان بودند و با صدای بلند به دیگری شکوه و طرح توطئه می کردند.
نظرات