غربت و مظلومیتی که امام حسن مجتبی (علیه السلام) در زندگی خود کشیدند کمتر امامی متحمل شد. حتی بسیاری از یاران پدرشان که در کنار ایشان جنگیده بودند به خاطر صلحی که ایشان مجبور به انجامش شده بودند از این امام همام رویگردان شدند و حتی در مقابلش او را خوارکننده مومنان می خواندند. این مظلومیت به کوچه و بازار ختم نمی شد و حتی ایشان در خانه نیز تحت نظارت و تجسس دشمن بودند. دشمنی که در قامت همسر در خانه ایشان حضور داشت ولی در حقیقت جاسوس امویان بود و در نهایت نیز زهر خود را ریخت.
کتاب «شیطان در خانه» نوشته سید سعید هاشمی در مورد همین زن نامهربان است که امکان این را داشت تا سرور بهشتیان باشد و با خدمت به امام حسن مجتبی (علیه السلام) کریم اهل بیت سعادت دنیا و اخرت خود را تامین کند اما تصمیم گرفت نماینده شیاطین باشد و زندگی را بر ایشان تیره و تار کند. این کتاب با قلمی ساده و زبانی جذاب از زبان این زن پلید اتفاقات زندگی حضرت را مرور میکند و نشان میدهد چگونه نقشه شوم خود را اجرایی میکند و امام را به شهادت میرساند اما در نهایت حتی امویان نیز به او پشت میکنند و وعده ازدواج با یزید را که به او دادهاند عملی نمیکنند.
در ادامه برشی از این کتاب را میخوانید:
سرم را از خجالت زیر انداختم. طاقت نگاههای سلافه را نداشتم. خلیفه یک دفعه جدی شد با صدای بلند گفت:«همین پولی که شما عطا میکنم از سرتان هم زیاد است شما لیاقت همسری فرزند رسول خدا را نداشتید. کسی که آدمی با آن درجه از تقوای الهی را بکشد با یزید من چه خواهد کرد؟ هیچ بعید نیست که بعد از اینکه به عقد یزید در آیید دشمنان یزید به شما چنین پیشنهادی بدهند و مرگ یزید را از شما طلب کنند.»
نظرات