کتاب «شهربانو» روایت بیست سال از عمر مادری ۸۰ساله است که روزهای زندگانی او صادقانهترین ماجرا را برای عشق، ایثار، شجاعت، آروز و امید روایت می کند.
در این کتاب شهربانو نماد همه مادرانی است که فرزندان بلندقامت خود را برای زنده نگاه داشتن آرمانهای پاک و الهی و پاسداری از وطن، به کام خطر فرستادند.
خطوط ساده این کتاب قلب را به آتش میکشد و باز زنده میکند و برای همین است که نگاشتن این اثر برای مریم قربانزاده هرگز آسان نبود اما با اینهمه توانست در این اثر از نشر ستارههای احساس پاک مادرانهای را جاری سازد که در کنار شکوه شهادت و شهید پروری اوج می گیرد .
تلخ و شیرین قلم شما را تا پایان کتاب حوالی حرم امام رئوف نگاه میدارد و در بخشی از اثر میخوانید:
((وقتی مادر شدی این دلشورهها میشوند مثل نفس کشیدنت. اول فکر میکنی همین 5 ماه و 6 ماه و 2 سال و 4 سال و 7 سال که بگذرد راحت میشوی اما راحتی ندارد. خوشی دارد اما راحتی نه. دلشوره اول که برای آروق و تب و گرمی و سردی بچه است با خود بچه بزرگ و بزرگتر میشود. راحتت کنم مادر بودن، بدون دلشورهی بچهها اصلا صفایی ندارد. البته عبدالله هم چشم انتظار برگشت ابراهیم بود اما مثل من بروز نمیداد. نمیدانم شاید حس میکرد پشتاش کمی خالی شده شاید هم مثل کسی شده بود که عصایش ترک برداشته. ))
نظرات