کتاب «سیاوش» نهمین جلد از قصههای شاهنامه است که در آن شاهد یک سرنوشت تراژیک برای پهلوانی ایرانی هستیم. این اثر به قلم آتوسا صالحی به نثر بازگردانده شده تا نوجوانان امروز ایران زمین نیز از افسانهها و حماسههای بینظیر شاهنامه محروم نمانند. سیاوش فرزند کاووس پادشاه ایران بود که در شجاعت و پاکدامنی نظیر نداشت. زمانی که سودابه نامادریاش به او تهمت زد که عامل مرگ فرزندان کاووس او بوده، سیاوش داوطلب گشت تا برای اثبات بیگناهی خود هر کاری بکند. به دستور پادشاه آتشی برافروختند و سیاوش از آن به سلامت گذر کرد. پس از آن سیاوش محبوب پدر میگردد لشکر ایران به سوی توران میشود. اما حیلهگریها سبب میشود سیاوش را خائن جلوه دهند و او برای نجات جان خود به دشمن پناهنده شود. افراسیاب از این فرصت استفاده میکند و شاهزاده ایرانی را به عقد دخترش فرنگیس درمیآورد. اما روزگار بر سیاوش همینگونه شیرین نمیگذرد و دسیسهها سرانجام بر این پهلوان ایرانی فرود میآیند.
در ادامه برشی از این کتاب را میخوانید:
اندیشههایی تلخ چون باد خشک توران زمین از چپ و راست میتازند و تازیانه برجان سیاوش میزنند. مردان پارچههایی سیاه بر سر میاندازند که این بار توفان شن به نبردشان آمده است. گویی اکنون که مردمان دست بر دست گذاشتهاند، این خاک است که میخواهد سیاوش را از راهی که گام در آن گذاشته، بازگرداند. اما دل پهلوان آن چنان شکسته است که خشم آسمان و زمین را به جان میخرد و از راه آمده بازنمیگردد. از روبه رو اسبی توفان را میشکافد و پهلوانی سپیدمو پیش میآید و در برابر سیاوش سر فرود میآورد:« یزدان را سپاس که سیاوش بزرگ را چون نگینی به توران هدیه کرد.»
نظرات