کتاب «سر بر خاک دهکده» روایت یک نویسنده از پیادهروی اربعین به همراه چهار محافظش است. فائضه غفارحدادی ، بعد از نوشتن کتاب «دهکده خاک بر سر» و مواجهه با اقبال عمومی، به برنامه تلوزیونی در ایام اربعین دعوت میشود تا درباره کتابش حرف بزنند. و آنجا مجری با سوال اینکه(تا حالا اربعین رفته یا نه؟) او را میشکند! و حسینبنعلی(علیهالسلام) از آن روز تا سال بعد همه چیز را برای او فراهم میکنند تا او هم راهی این سفر معراج گونه شود، البته تیم حفاظت چهار نفرهای او را در این سفر همراهی میکنند.
این کتاب داستان رفتن و رسیدن است. رسیدن آری رسیدن به سرزمینی که روح بلندش، هر سال سر بر عرش میگذارد و در صور افلاکی خود میدمد و روح عاشقانش را از کالبد خاک گرفته زمینیشان میگیرد و به سمت آن ارض مقدس فرامیخواند.
این سفرنامه خانم غفارحدادی، یاد سفری را برایمان زنده میکند که یا رفتهایم و از شوق وصال مجدد میسوزیم و یا نرفتهایم از غربت تنهایی در لیست جاماندگان گریانیم.
شاید این ایام امام حسین کربلا را می سپارد به علمدارش. شهردار که او باشد دیگر همه چیز ممکن است. شهر اندازه یک کشور، کش می آید و بعد که همه را بغل کرد فشارشان میدهد. آن قدر به هم نزدیکشان میکند که دلهایشان به هم گیر کند. اخبار و احوالشان در هم گره بخورد از غریبگی مسافتهای دور و دراز در بیایند و مثل مردم یک دهکده به هم نزدیک شوند دهکده ای که انگار زادگاهشان بوده و خانه پدری را هنوز هم دلشان نیامده بفروشند و هر سال اربعین میعادگاهی است که همه رفته ها و هویت گم کرده ها بر می گردند به وطنشان به هویتشان به خاکشان خاکی که برایشان مقدس است. آن قدر که مهر نمازش کرده اند و هر بار که خدا را سجده میکنند سر بر خاک دهکده شان میگذارند هر بار ذراتی میکروسکوپی از مهر کربلا می چسبد روی پیشانیها و هواهای سرگردان توی مغز را به مهر کربلا تبدیل میکنند.
نظرات