کتاب «ربات پرنده را دوست دارم» نوشته علی آرمین در ادامه کتاب «پرواز با پاراموتور را دوست دارم» ماجراهای عباس است که به ماجراجویی و اختراع کردن علاقهمند است. در ادامه ماجراهای عباس و طراحهای ساختی که از پدربزرگش به یادگار مانده او متوجه میشود برای اینکه بتواند در رشته رباتیک پیشرفت کند و کارهای مهمتری انجام بدهد باید تهران برود و در آنجا مهندسی را پیدا کند که به گفته پدربزرگ یکی از بهترین افراد در ساخت پاراموتور در ایران است. اما مشکلی بر سر راه عباس وجود دارد. مهندس شاگردی دارد که به عباس حسادت میکند و خیال دارد او را به نحوی تخریب و از راه بیرون کند تا دیگر کسی مزاحم رابطه او و مهندس نباشد. این کشمکش و تلاشهای عباس برای اینکه بتواند خودش را به مهندس ثابت کرد و پروژه های بزرگی که دارد به همراه دوست جدیدش بهنام محقق سازد سبب میشود تا این داستان جذاب مخاطب را تا انتها با خود درگیر سازد و به نوجوان امروز ایران این باور و انگیزه را بدهد تا در هر عرصهای که علاقه دارد شجاعانه قدم بگذارد و آینده ایران را با دستان توانای خودش بسازد.
در ادامه برشی از این کتاب را میخوانید:
من عباسم؛ یک پسر تنها و فقیر که دست خدا را همیشه روی سرش حس کرده. چند سال از عمرش را توی یک بالاخانه کوچک بالای یک تعمیرگاه زندگی کرده با یک صاحب کار معتاد و بداخلاق سر کرده و مدتها اشک، رفیق تنهاییاش بوده تا بالأخره تبدیل شده به یک نیمچه مکانیک که البته در این گیرودار قدری هم سردوگرم روزگار را چشیده و پخته شده بعد هم سروکله یک پیرمرد سفید پوش پیدا شده و پاراموتور خرابی را به او داده و باعث شده تا تعمیر پاراموتور را یاد بگیرد؛ البته نه فقط تعمیر پاراموتور بلکه باعث شده تا درسهایی از زندگی را یاد بگیرد. این پسر تنها دوست داشته مثل پدر مرحومش استاد پرواز با پاراموتور باشد و این آرزو و تلاش است که او را به تهران کشانده حالا هم آمده به باشگاه هوانوردی و دارد در یک قرعه کشی مهم و سرنوشت ساز شرکت میکند. خیلی خوشحالم که این پسر من هستم واقعاً چند نفر از بچه های هم سن و سال من توانستهاند این پیروزیها را به دست بیاورند؟
نظرات