کتاب «راز رسانه (دفتر دوم)» مجموعهای از گفتارها و گفتگوهای «نادر طالبزاده» کارگردان، مجری و منتقد سینمایی کشورمان است که حول محور بایدها و نبایدهای رسانهها در جمهوری اسلامی ایران بحث میکند. این کتاب دومین بخش از یک مجموعۀ دوجلدی است که با هدف آگاهسازی هنری و روشنگری انتقادی نسبت به فضای رسانه، بهخصوص سینما و تلویزیون، به کوشش «یاسر عسگری» گردآوری شده است. سخنان نادر طالبزاده در این کتاب، به چهار فصل اصلی تقسیم شده که هرکدام دربارۀ بخشی از سیاسیتهای کلّی رسانه در ایران امروز پرداخته و به نحوی، مبانی نظری این حوزه را نقد و بررسی میکند. در این مطلب فصلهای این کتاب را ذکر کرده و موضوعات هر یک را بررسی میکنیم.
بخش اول این کتاب به اهمیّت شخصیت مسیح (ع)، پرداختهای سینمای غرب به او و تحریفهای صورتگرفته در سینما پرداخته و نشان میدهد که مردم غرب، چطور به بازتعریف اسلام نسبت به این پیامبر الهی و تصویر حقیقی او علاقه نشان دادهاند.
این فصل به جنگ نرم از طریق رسانه اختصاص دارد، شاخصههای آن را در دنیای امروز بررسی میکند و با اشاره به بسترهای فرهنگی موفقی مانند جشنوارۀ عمّار، به نقد جبهۀ فرهنگی و انتقاد از اصحاب رسانه میپردازد.
در این بخش بهطور ویژه دربارۀ نبرد تبلیغاتی و رسانهای بین انقلاب و غرب میخوانیم، نمونههایی از سیاستورزی ضدایرانی را در هالیوود دنبال میکنیم و با نگاه به مسیر حرکت رسانههای آمریکایی، بر مسئلۀ اسلامهراسی دقیق میشویم.
در فصل پایانی نیز با گفتارهای نادر طالبزاده دربارۀ رهنمودهایی برای سینمای امروز انقلاب، خلق تصویری ایرانی-اسلامی از زن و چشماندازهای سینمای انقلاب آشنا میشویم و جایگاه مستند را در تلویزیون بررسی میکنیم.
در ادامه برشی از این کتاب را میخوانیم:
«- سازندگان «۲۴» طی هشت فصل یک قهرمان تمامعیار و دوستداشتنی به اسم «جک باوئر» میسازند که نمونهای عالی از قهرمانپردازی در سینما و تلویزیون در سالهای اخیر است. نظرتان دربارۀ جک باوئر و فرمول قهرمانسازی در این سریال چیست؟
+ به اعتقادم الگوی جک باوئر یکی از مأموران سازمان سیا به اسم «جک بیِر» است که شخصیت جرج کلونی در «سیریانا» براساس او ساخته شد. حتی از لحاظ تیپ و قیافه هم شبیه اوست. همچنین قهرمان «۲۴» و وضعیت او را مقایسه کنید با سریال «مأموریت؛ غیرممکن» و قهرمانهایش در ۴۰ سال پیش. در «مأموریت؛ غیرممکن» یک گروه هفتنفره از مأموران هستند که کاملاً به هم اعتماد دارند و تکتک کارهاشان روی حساب است، اما وقتی جک باوئر از مافوقش میپرسد: «در این میان چه کسی هوای من را دارد؟»، او جواب میدهد: «هیچکس»! این آمریکای جدید است؛ آمریکای بعد از ۱۱ سپتامبر.
در این سریال چیزهایی هست که در مقالات، روزنامهها و مستندهای CNN و BBC نیست. دراماتیزه کردن این بلبشو جذابیت نوینی دارد و برای ما جای تحلیل میگذارد. در این سریال همهچیز حولوحوش یک آدم است که فاسد نمیشود. او یک all American boy (پسر کاملاً آمریکایی) است. رؤیای آمریکایی در این یک نفر جمع شده است. «۲۴» در داستانپردازی همۀ شخصیتهایش را قلع و قمع میکند. حتی رئیس جمهور آمریکا را آدمی ساده و بیخبر از سیستم نشان میدهد که هر آن ممکن است ترور شود و در نهایت هم ترور میشود. کسی که جای او را میگیرد شبیه ریچارد نیکسون است که او را مانند نیکسون استیضاح میکنند؛ ولی اوضاع آمریکا خیلی با دوران واترگیت متفاوت است. در آمریکای امروز همه فاسد و خطرناکاند؛ در افبیآی، پنتاگون و سیا به هیچکس نمیتوان اعتماد کرد. پس چه کسی مملکت را اداره میکند؟
در این سریال یک کلمه از مراکز واقعی قدرت آمریکا حرفی به میان نمیآید؛ نه رژیم صهیونیستی، نه صهیونیسم و نه ایپک. نمایندگان کنگره و حتی رئیس جمهور آمریکا در ایپک سوگند میخورند که به اسرائیل وفادار باشند. کلّ سریال «۲۴» یک گریز از مرکز است؛ گریز از کانون فتنه. همین کانون فتنه است که فاجعۀ ۱۱ سپتامبر را با همراهی رسانهها براساس یک دروغ شکل داد. «۲۴» دربارۀ یک آمریکای بههمریخته است. این سریال یعنی پایان امپراتوری. «۲۴» آمریکا را برای مردمش توضیح نمیدهد، تثبیت میکند. یعنی همینی که هست؛ بیشتر از این نپرسید! برای دانستن قهرمانبازی در نیاورید، فقط بدانید اوضاع و احوال از این قرار است. کنکاش موقوف!»
نظرات