کتاب «دشنام» داستان دو همسفر است که مقاصد مختلفی دارند. اتفاقات کتاب در زمانی میافتد که معاویه حکومت را به دست گرفته است و عرصه را بر علویان و هرکس که به عنوان محب اهل بیت شناخته میشود تنگ کرده است. یکی از حربههای تبلیغاتی ننگین معاویه دستور به لعن و دشنام حضرت علی (ع) بر سر منابر نماز جمعه بود. نویسنده با نوشتن این داستان تلاش دارد نشان دهد با دهان سگ هیچگاه دریا نجس نخواهد شد و آنچه در تاریخ و فطرت پاک انسانها باقی میماند نام نیک علی ابن ابی طالب و فرزندان (علیهم السلام) مطهرش است.
زید جوان اهل مطالعهای است که به دستور پدر با عمرو همراه میشود. فرستادهای از جانب معاویه که خواستگار خواهر زید نیز هست. عمرو و زید دستور دارند تا به مناطق مختلف عراق و حجاز سفر کنند و کسانی که از دستور معاویه مبنی بر دشنام حضرت علی (علیه السلام) سرپیچی میکنند را مجازات کنند. زید که در طول این سفر از جایگاه و منزلت حضرت علی (علیه السلام) آگاه شده تلاش میکند تا نام مجازات شوندگان را به دست بیاورد و آنها را نجات دهد. تلاشی که آغاز اتفاقات بعدی است.
در ادامه برشی از این کتاب را میخوانید:
این ایام هم سفری با مردی از سربازان سابق علی و سرگشته امروز باعث شد تا راه و چاه بیایم و پیکی امین یافته این رساله را ارسال کنم از تو چه پنهان علت العلل سفر من شناخت عمرو بن سلام بود که تو را از پدر خواستگاری کرده است. خواستم او را در فراز و فرود مسیر به بیازمایم و بیابم و آخرالامر رأی خویش در صلاح و سداد او بگویم اما همان ابتدای راه عادت وی به شرب ،خمر خط بطلانی شد بر صلاحیتش اگرچه چون این فسق را در خفا مرتکب میشد اندکی تأمل نمودم تا کورسوی امیدی در توبه و بازگشت به خیر در او بیایم اما زهی خیال باطل که عمرو مردی خون ریز متکبر، جاه طلب زورگو و دارای عقاید باطلهای چند است که سرسختی و کله شقی مانع از رجوعش به حسنات میگردد.
نظرات