پس از تشکیل حکومت دینی توسط پیامبر خدا (ص)، ممالک اسلامی به شکل گستردهای رشد پیدا کردند و قدرت گرفتند. هرچند با وفات ایشان، فرصتطلبان به دنبال غضب آن، حق الهی امام علی (ع) را از ایشان ربودند و در پی این ظلم بزرگ، جنگهای بسیاری برپا شد و خونهای بسیاری ریخته شد. یکی از افرادی که در این جنگها نقش کلیدی و موثری داشت، صحابهای بود به نام «حجر بن عُدی»؛ مردی که در این کتاب داستان زندگیاش را میخوانید.
کتاب «در آتش فتنه؛ حجر بن عدی» دربارۀ یکی از نزدیکترین و وفادارترین یاران رسول خدا و اهل بیت ایشان است که هم در صدر اسلام و هم پس از بالا گرفتن شعلههای تحریف و نفاق به دست بدخواهان، همواره جبهۀ حق را به خوبی شناخت و از آن دفاع کرد. حجر بن عدی که در روز فتح مکه جوانی بیش نبود، نفسزنان و باشوق به دنبال پیامبر میدوید تا اینکه از بین جمعیت خود را به خانۀ کعبه رساند؛ جایی که رسول خدا به همراه پسرعمویشان امیرالمومین، خانۀ کعبه را از بتها پاک کردند و آخرین آثار شرک و کفر را از آن زدودند. حجر در آن روز به اسلام گروید و آنقدرها سعادت بودن در محضر پیامبر را نداشت؛ اما «مجید ملامحمدی» در این کتاب خود که یکی از جلدهای مجموعۀ «دوستان پیامبر (ص) و علی (ع)» است، برای کودکان و نوجوانان روایت میکند که این مبارز مخلص اسلام چطور امام علی (ع) و فرزندش امام حسن (ع) را یاری کرد و در قیام علویان کوفه علیه بنی امیه، مردم را رهبری کرد.
در ادامه برشی از این کتاب را میخوانیم:
«از پایان جنگ صفین زمان کمی گذشته بود. جنگی که در مدتی طولانی بین دو سپاه امام علی (ع) و معاویه اتفاق افتاد و سرانجام با ماجرای تحمیلی حکمیت پایان گرفت. اما این پایان کار نبود. معاویه هنوز هم بر شام حکومت داشت و زیر بار خلافت امیر مؤمنان نمیرفت. هر طور میخواست بر مردم حکومت میکرد. حکومت او با ظلم و تجاوز و کشت و کشتار همراه بود. او حقّ مردم به خصوص مستمندان را میخورد، دشمن عدالت بود و در کاخ بزرگ خود که به کاخ سبز شام معروف بود، ثروت بیشماری را فراهم کرده بود. امام علی برای جنگ با او تصمیمی دوباره داشت. او باید سرزمین شام را به حکومت اسلامی تحویل میداد و کنار میرفت.
جاسوسان معاویه در عراق به او خبر دادند: «علی با سپاه خود آمادۀ حرکت به سوی شام است.» معاویه به وحشت و هراس افتاد. سپس به فرماندهان خود برای آمادهسازی سپاه آمادهباش داد. در آن میان فتنۀ نهروان شکل گرفت و گروه دیگری از مخالفان حکومت امام علی، جنگ تازهای را به راه انداختند: جنگ نهروان. امام بیدرنگ به سراغ آنان رفت؛ همان کسانی که از حافظان قرآن بودند و به اسم دین به جنگ امیر مؤمنان رفتند. شورش نهروان فرو خوابید و دشمنان تار و مار شدند. معاویه که دورادور اوضاع عراق، به خصوص شهر کوفه را زیر نظر داشت، به این نتیجه رسید که سپاه عراق به خاطر جنگ نهروان دچار سستی و خستگی شده و به جنگ با سپاه شام بیرغبت است. پس قصد حمله به قلمرو معاویه را ندارد. حالا معاویه خود را برای پیشدستی در حمله به قلمرو حکومت امام علی آماده میدید.»
نظرات