کتاب «دختر گلهای وحشی» داستانی را روایت میکند که با پسزمینۀ قطحی شکل گرفته است و ادامۀ قصهای خانوادگی را روایت میکند؛ تنها یکی از هزاران خانوادهای که در ایرلند سال 1845 با این بلای طبیعی مواجه شدند. دو خواهر و یک برادری که این خانواده را تشکیل میدهند در برابر این قحطی تمام تلاش خود را برای حفظ بقا میکنند، اما کمبود مواد غذایی جدیتر از آن است که بتوان آن را پیشبینی کرد. در کتاب اول «زیر درخت زالزالک» میخوانیم که این سه کودک مجبور به دفن خواهر کوچکتر خود بریجت میشود و عنوان کتاب، به محل دفن این کودک اشاره میکند؛ زیر درختی که در اساطیر ایرلندی واسطهای بین جهان ما و زندگی دیگر است. دختر گلهای وحشی دومین کتاب از سه عنوانی است که در مجموعه «بچههای قحطی» جای گرفته؛ علت این نامگذاری را هم به هنگام خواندن کتاب بهخوبی میتوانیم احساس کنیم. مری الن (ایلی)، مایکل و مارگارت (پگی) شخصیتپردازیهایی قدرتمند را در پشتسر خود دارند که با قلم ماریتا کانلن مککنا ساخته و پرداخته شدهاند. پس از اینکه پگی در قسمت اول تلاش میکند تا خواهر و برادرش را به سرپناهی امن برساند، در قسمت دوم تصمیم میگیرد برای پیدا کردن زندگی در جهانی تازه، اقیانوس اطلس را به مقصد آمریکا طی کند. در این داستان پرتکاپو و دراماتیک، ما جهان متزلزل و زندگی تلخ یک نجاتیافته را از دریچه چشمان او میبینیم؛ انسانی که با کمترین داشتهها مجبور به تحمل سختترینها است و با امید دوبارۀ دیدن خانوادهاش، پا به عرصۀ زندگی واقعی میگذارد.
در ادامه برشی از این کتاب را میخوانیم:
«یکی فکر کرد اگر از اینجا خرید کنم حسابی ورشکست میشوم اما تماشا کردن که اشکالی ندارد. او به تمام قسمتهای شیک شهر سرزد و بعد، از پیچ خیابان گذشت و قدم به خیابانهای باریک و پرپیچوخم شلوغی گذاشت. از عرض خیابان گذشت و به طرف فروشگاه زنجیرهای بزرگی رفت. هر مشتری که وارد میشد زنگولۀ کوچک بالای در به صدا در میآمد. زن میانسالی یکی را به قسمت پوشاک راهنمایی کرد. انواع لباسها به ریل گردان بزرگی آویزان بودند و انبوهی از بلوزها و پیشبندهای تا شده روی هم چیده شده بودند. توی کشوی بزرگی انواع و اقسام جوراب و جلیقههای گرم و چیزهایی از این دست جلو دید مشتریان قرار داده شده بود. پگی به قسمت کتها رفت و نگاهی به آنها انداخت. تقریباً اکثرشان به رنگ سیاه یا پشمی بودند و گرم به نظر میرسیدند. پگی وقتی برچسب قیمتها را دید، بدنش به لرزه افتاد و تصمیم گرفت در عوض کت، یک جفت جوراب پشمی گرم بخرد. بعد وسوسه شد که یک قوطی کرم دست معطر بخرد که رویش نوشته شده بود «هرگونه زبری و خشکی پوست را از بین میبرد.»»
نظرات