کتاب «دایره المعارف کتاب مقدس» یک اثر جذاب و خواندنی برای کسانی است که به مطالعات ادیان و تاریخچه فرهنگ غرب علاقهمند هستند. کتاب مقدس مشتمل بر عهد عتیق و عهد جدید حاصل هزار و چهارصد سال مطالب متعددی است که گرد هم آمدهاند تا محتوای این دو کتاب بیانگر مطالب دو دین بزرگ یهودیت و مسیحیت باشند. عهدین مشتمل بر قوانین دین، تاریخ آفرینش، داستان زندگی پیامبران، اشعار و رسالههایی است توسط حواریون و شاگردان آنان نوشته شده است. شناخت مشرب فکری و اندیشهای ادیان یهودیت و مسیحیت بدون مطالعه منابع دست اول و بنیادین آنان امکان پذیر نیست. آنچه که غرب بر پایه آن ساخته شده ناشی از اسطورهها و باورهایی است که در کتب عهدین ذکر گردیده و رویکردهای هنری، ادبی و اجتماعی غرب از دل این متون نضج یافته است. آنچه که این دایره المعارف را متفاوت میسازد نظر به گنجینه غنی هنری است که هنرمندان جهان غرب در طی قرون متمادی با استفاده از ابزار نقاشی و مجسمهسازی با الهام از رخدادهای تاریخی این کتاب سترگ آثار متعدد و ماندگاری خلق کردهاند که در این اثر دو ساحت متن و تصویر با یکدیگر عجین شدهاند و درک عمیقتری از محتوای عهدین به مخاطب ناآشنا با این فرهنگ ارائه میدهند.
در ادامه برشی از این کتاب را میخوانید:
عیسی همراه جمع عظیمی از شاگردان و پیروانش به نائین رفت روستایی کوچک در دامنه ی کوه موره در جلیل وقتی آن جا رسیدند جمعیت بزرگ دیگری را دید که از شهر خارج میشد. اینها تشییع کنندگان پسری بودند که مادر بیوهاش گریان و نالان، پیشاپیش آنها برای خاکسپاری فرزندش میرفت. در آن روزگار رسم بود زنها پیشاپیش تشییع کنندگان که هم شیون کنندگان حرفهای میانشان بودند و هم همسایهها و خویشاوندانی که شرکت در مراسم خاکسپاری را پسندیده میدانستند راه بروند. گورستان را معمولاً کمی دورتر از شهر میساختند. لوقا این داستان را مختصر و موجز شروع میکند:« چون نزدیک دروازهی شهر رسید مردهای را بهر تدفین میبردند که فرزند یگانهی بیوه زنی بود» (لوقا (۱۲/۷) عیسی با دیدن گریه و زاری مادر داغ دیده منقلب شد. به تعبیر لوقا، خداوند چون زن را بدید دلش از برای او به رحم آمد و وی را گفت:«گریه مکن» (۱۳/۷) از نگاه مفسران کتاب مقدس این که انجیل لوقا اینجا عیسی را «خداوند» مینامد نکتهی مهمیست چون انجیلها به ندرت این تعبیر را برای عیسی به کار میبرند و معمولا مقصودشان از «خداوند» خداست. لوقا میخواهد بگوید کسی که با زن سوگوار سخن میگفت مثل همسایههای مهربانش نبود تجسم قدرت الهی بود. وقتی عیسی به زن گفت گریه نکند حرفش فقط از سر شفقت و دلسوزی نبود بلکه مقدمهی معجزه بود «خداوند میخواست نشان دهد از مرگ قوی تر است.» این ماجرا اولین داستان عهد جدید است که در آن مردهای در اثر معجزه زنده میشود مقایسه ی این داستان و ماجرای شفای خادم افسر رومی نشان میدهد لطف عیسى شامل حال همه میشد. عیسی به تابوت نزدیک شد که احتمالاً محفظهای حصیری و بیسرپوش برای حمل جسد بود و لمسش کرد. بعد به پسر بیوه زن گفت، جوان تو را میگویم که برخیز (۱۴/۷) اتفاقی که در این لحظه افتاد نشان میداد عیسی واقعا خداوند بود مرد جوان در تابوت نشست و لب به سخن گشود. آنگاه عیسی مهربانانه او را به مادرش سپرد.
نظرات