محمدرضا مرادی، شهیدی است که کمی قبل از جنگ نامزد کرده بود اما با شروع آن جنگ راهی خطوط مقدم دفاع مقدس شد.
نزدیک روز عروسیاش بود که راوی این اثر یعنی صغری ذوالفقاری مادر شهید، همه مقدمات مراسم را فراهم کرد و با همسایه صحبت نمود که خانه را در اختیارشان بگذارد و خلاصه همه چیز محیا بود که ناگهان خبر شهادت محمدرضا، به حیاط چراغانی شده خانه رسید.
اینک در روایت فتح، ماجرای زندگانی زیبای لین شهید به رشته تحریر در آمدهاست، برای کسانی که زیستن با شهیدان را دوست دارند.
نظرات