کتاب «جایی که کوه بوسه میزند بر ماه» نوشته گریس لین رمانی تحسین شده برای نوجوانان است که تلفیقی از اسطوره و واقعیت است و توانسته جوایز متعددی همچون مدال افتخار نیوبری را کسب کند. نویسنده این کتاب در خانوادهای مهاجر به دنیا آمده است. پدرومادرش اصالتی چینی دارند اما او در کشور ایالات متحده بزرگ شده است. همین قضیه سبب شده تا روحیات و خیالاتی تلفیقی از این دو فرهنگ داشته باشد و هنگامی که برای کودکان دست به قلم برده با الهام از اسطورههای چینی و سبک ادبی آمریکا داستانی جذاب خلق کند. داستان دختری فقیر به نام مین لی که در روستایی فقیر زندگی میکند. مردم این روستا به کشت برنج مشغول هستند و به سختی روزگار میگذرانند. این دختر زیبا و خیال باف نیز در خانوادهای کشاورززاده زندگی میکند. پدرش برای او از افسانههای قدیمی تعریف میکند و مین لی بیش از همه عاشق داستان کوه بیثمر است. کوهی که محل زندگی اژدهای سبز و فرزندانش بوده است. حادثهای ناگوار در زندگی مین لی سبب میشود تا او برای یافتن راه حل به سوی کوهی برود که تنها در افسانهها حرفش را زدهاند. کوهی که هیچکس باور ندارد پیدا شود اما مین لی میداند که وجود دارد و تنها آنجا میتواند به رنج و سختی خانوادهاش پایان دهد.
در ادامه برشی از این کتاب را میخوانید:
مین لی در همان حال که رو به بالا میرفت. پاهایش به زمین سنگلاخ و ناهموار میگرفتند. پیش روی دشوار بود تخته سنگها و صخرههایی که بر اثر وزش باد خراشیده شده و عین درخت از دل زمین بیرون زده بودند، مینلی را سردرگم میکردند و تعادلش را به هم میزدند. مینلی چنان شش دانگ حواسش به پیش روی بود که به غرش ضعیفی که بلند شد توجه نکرد. با وجود این تا آن صدا را شنید، سر جایش ایستاد. ببر مینلی نرسیده به یکی از صخرههای بزرگ بدقواره، نوک دم سبز ببر را دید. بی سروصدا، سنگ تیزی از زمین برداشت و آهسته پیش رفت کمی جلوتر در محوطهای هموار آن حیوان شریر طوری این پا آن پا میکرد که انگار منتظرش است. مینلی سنگ را در مشتش محکم نگاه داشت.
نظرات