کتاب «جاسوس بازی جلد دوم» نوشته حمید داودآبادی بررسی اتفاقات و حوادثی خیانتکارانهای بود که در این چهل سال اتفاق افتاده است. جمهوری اسلامی ایران از آغازین روزها علاوه بر دست و پنجه نرم کردن با دشمنان خارجی که چشم دیدن یک کشور مستقل مسلمان را نداشتند، مجبور بوده با نیروهای خودفروخته و منافقی درگیر باشد که وطن خود را به بهایی اندک میفروختند و از داخل به انقلاب و مردم ضربه میزدند. مهمترین عنصر منافقی که در سالهای ابتدایی انقلاب ضربههای سخت و جبران ناپذیری به کشور وارد ساخت سازمان مجاهدین خلق بود که با ترور و شکنجه بسیاری از نیروهای خدوم و برجسته کشور را به شهادت رساند. حمید داودآبادی که از روزهای آغازین انقلاب به عنوان یک نیروی بسیجی در بطن حوادث و اتفاقات مهم بوده و پس از دفاع مقدس نیز به عنوان نویسنده و خبرنگار فعالیت کرده خاطرات و اطلاعات فراوانی پیرامون جاسوسان و منافقان به دست آورده که آنها در قالب این مجموعه منتشر ساخته است. نکته بسیار حائز اهمیت اینجا است که بسیاری از افرادی که به کشور خیانت نمودند کسانی هستند که از تحصیلات برجسته یا قدرت پرنفوذی برخودار هستند و اطرافیان ایشان را به عنوان افراد خدوم و معتقد به انقلاب میشناختند اما در لایههایی پنهان به کشور ضربه میزدند.
در ادامه برشی از این کتاب را میخوانید:
دختر خودش را به احمد نزدیک کرد و طوری که مثلاً دیگران نشنوند، گفت:«من مسئول بسیج خواهران مسجد الحسین بودم. مریم رضایی هستم.» احمد جا خورد. او که سرش را پایین انداخته و شدیداً در فکر فرو رفته بود، رنگش سرخ شد. سرش را بالا آورد نگاهی به چهره دخترک انداخت. مریم رضایی مسئول بسیج خواهران مسجد را میشناخت البته فقط در جلسات مسئولان بسیج ناحیه او را دیده بود که پوشیده در چادر مشکی فقط چشمانش پیدا بود. با تعجب بیشتر پرسید: «تو که مسئول بسیج بودی پس اینجا وسط نیروهای منافق چیکار میکنی؟» دختر که حالش جا آمده بود و خیالش راحت شد احمد او را شناخته، گفت: «چند سال پیش یک جوان که مهندس بود آمد خواستگاری من پس از ازدواج، برای ادامه زندگی رفتیم فرانسه اونجا بود که فهمیدم او عضو مجاهدین خلق است؛ ول دیگر نه راه پس داشتم نه راه پیش هر طوری بود من رو قانع کرد که به عضویت سازمان در اومدم.»
نظرات