کتاب تولد در کالیفرنیا نوشته هدی سادات حامی و منتشرشده توسط نشر عهد مانا، زندگی واقعی و پرماجرای ستوده یارمحمودی را روایت میکند؛ زنی که در بستری سکولار و خانوادهای فاقد تربیت دینی متولد شد و دوران نوجوانی خود را در فضایی عاری از معنویت رسمی سپری کرد، اما تحصیل و زندگی در غرب، بهویژه در انگلیس و سپس آمریکا، مسیر فکر و اندیشه او را دگرگون ساخت. موضوع اصلی کتاب، شرح این تحول درونی و معنوی است؛ مسیری که با پرسشهای بنیادین و تجربیات شخصی آغاز میشود، با آشنایی با معارف دینی و شرکت در جلسات حدیثی ادامه مییابد و سرانجام به بازتعریف هویت و مأموریتی تازه در راه خدمت به هنر اسلامی و فرهنگ اهل بیت (علیهم السلام) منتهی میگردد.
نویسنده در نخستین فصلها، تصویری روشن از کودکی و نوجوانی ستوده ارائه میدهد؛ دوران پر از کنجکاویها، دغدغههای هویتی و مواجهه با ارزشهای متضاد آن روزگار. خواننده با نثری صمیمی و در عین حال دقیق، از زبان حامی با عشقی ملایم به جزییات زندگی روزمره یک دختر ایرانی در دهه نود میلادی آشنا میشود؛ از محیط خانواده و دوستان گرفته تا فضای مدرسه و حلقه روابط اجتماعی که همه و همه زمینهساز شکلگیری پرسشهای عمیق درباره وجود و معناست. همین پرسشها، ستوده را به تصمیم برای ادامه تحصیل در انگلیس رهنمون میکند تا جایی که او با محیطی کاملاً متفاوت و گاه خصمانه نسبت به دین مواجه میشود. این فصل، نهتنها پیشدرآمدی است بر سفر جستوجوییِ مؤلف به درون خویشتن، بلکه مقدمهای است بر تضادهای فرهنگی و معنوی که سرآغاز آن به حساب میآید.
با رفتن ستوده به انگلستان، داستان وارد فصلی تازه میشود؛ فصلی سرشار از تجربههای جدید آکادمیک، آشنایی با مسلمانان غیرایرانی و شرکت در جلسات پرسش و پاسخ دینی. او در این دوره، با مطالعه آثار عالمان اسلامی و گفتوگو با استادان و دوستان پژوهشگر، مفاهیم تازهای از ایمان و معنویت را میآموزد. نویسنده با توجه به مستندات و خاطرات دستاول، کشمکشهای ذهنی و شک و تردیدهای ستوده را بازتاب میدهد و نشان میدهد چگونه هر پاسخ، زمینهساز پرسش دیگری میشود تا این چرخه مستمر در نهایت به درک عمیقتری از جهانبینی اسلامی برسد. در این بخش، خواننده با جلوههایی از مکاشفههای درونی مواجه میشود؛ لحظاتی که ستوده درمییابد دین میتواند پاسخی عملی و روحبخش به خلأهای معنوی او باشد.
پس از آن، فصلهایی به زندگی ستوده در کالیفرنیا و گرایش او به هنر خطاطی اختصاص مییابد؛ جایی که او بهواسطه عشق به زیبایی و معنای کلمه، در شاخهای از هنر اسلامی که پیوندی ناگسستنی با تاریخ و فرهنگ ایرانی دارد، غرق میشود. هر جمله از این بخش که با شرح دقیق مراحل یادگیری و سیر تکاملی تکنیکی همراه است، نشان میدهد چگونه خطاطی برای او بیش از یک مهارت فنی، تبدیل به راهی برای ارتباط با مفاهیم بلند معنوی و انتقال آن به دیگران میشود. قلم روان نویسنده در تشریح کلاسهای خط، تجربیات کارگاههای هنری و گفتوگوهای یارمحمدی با استادان و همهنرمندان، علاوه بر جذابیت ادبی، بار معنایی عمیقی نیز به اثر میبخشد.
در فصل پایانی، بازگشت ستوده به ایران و تأثیر این تحول معنوی بر زندگی شخصی و اجتماعی او روایت میشود. نویسنده نشان میدهد چگونه او با انگیزهای تازه، وارد عرصه فعالیتهای فرهنگی و خیریه شد و تلاش کرد تا هنر خطاطی را همگام با تعالیم دینی به کار گیرد. این فصل، اوج داستان است؛ جایی که ایمان به عملی شدن دعوت میشود و خواننده درمییابد تحول درونی ستوده، تنها به سطح اندیشه محدود نمانده، بلکه به سبک زندگی و منش او نیز جهت میدهد.
تولد در کالیفرنیا اثری است منسجم و عمیق که با زبانی رسمی اما نزدیک به مخاطب، داستان جستوجوی معنا، آزمون تردیدها و رشد معنوی یک زن ایرانی را در دنیای پیچیده امروز بازگو میکند. این کتاب برای جوانان، دانشجویان مطالعات دینی، هنرپژوهان و هر کسی که در پی بازشناسی هویت و معنای زندگی است، منبعی الهامبخش و روشنگر خواهد بود. مطالعه این اثر، خواننده را فراتر از یک روایت شخصی میبرد و به تأمل در نقش دین، هنر و فرهنگ در شکلگیری شخصیت و مأموریت اجتماعی دعوت میکند.
این کتاب برای جوانان و دانشجویان مطالعات دینی و فرهنگی که در پی بازشناسی هویت و معنا در زندگی مدرن هستند، منبعی الهامبخش است. همچنین هنرپژان و فعالان خیریه که به پیوند دین، هنر و مسئولیت اجتماعی علاقهمندند، با مطالعه آن چشماندازی نو دریافت میکنند.
حدیث کساء و حس حال خوبش باعث شد که نسبت به خواندن دعاهای دیگر هم مشتاق شوم یکی دو روز بعد لپتاپ را روشن کردم و در جست و جوی گوگل تنها یک کلمه نوشتم: «دعا» یکی از صفحات را باز کردم بالای آن نوشته شده بود دعای عرفه شروع به خواندن کلمات عربی کردم و بلافاصله معنیاش را نگاه کردم: خدایا تو پناهگاه منی زمانی که راهها با همه وسعتشان درماندهام کنند. معبودی جز تو نیست و من از آمرزش خواهانم احساس میکردم آن کلمات آسمانی دستم را گرفتهاند و راه توبه را قدم به قدم نشانم میدهند. سرم را انداخته بودم پایین و به قطرات اشکی که روی زمین می افتاد نگاه میکردم. این جملات عاشقانه فقط میتوانست از یک نگاه عمیق و زیبا جان بگیرد. باورم نمیشد که این کلام امام حسین است. امامی که همیشه او را با مفهوم جنگ و خون و شمشیر میشناختم همان روز بود که فهمیدم در این راه میتوانم لحظه به لحظه عاشق شوم. بلافاصله صوت دعا را روی کارت حافظه هدفون ذخیره کردم. دلم میخواست بارها و بارها آن عاشقانه زیبا را گوش کنم آن قدر که برای همیشه در قلب و جانم رسوب کند.
نظرات