کتاب «تنها در محراب» گزیده خاطراتی از سبک زندگی و مبارزات سیاسی شهید آیت الله سید حسن مدرس است که در زمان حکومت رضاخان در اوج مظلومیت به شهادت رسید. ایشان فقیهی آگاه و بصیر بود که در تمام دوران فعالیت خود تلاش داشت تا کشور را از دسیسه اجانب حفظ کند و در برابر تصمیمات کوته فکرانه و مستبدانه حاکمان نادان بایستد. او از جمله فقهای انتخاب شده برای مجلس شورای ملی و در یک دوره نیز نماینده مردم تهران بود. این دوره هم زمان با آغاز قدرت گیری رضاخان در واپسین سالهای حکومت قاجاری بود. آیت الله که از خوی ضددین و استعمارزده رضاخان آگاه بود تمام تلاش خود را برای قدرت نگرفتن او انجام داد اما متاسفانه عدم همراهی دیگر نمایندگان در این قضیه سبب شد تا مدرس تنها بماند و سرانجام به دستور رضاخان که به جایگاه شاهی رسیده بود به خواف تبعید گردد و بعد از هفت سال با دستور مستقیم شاه به شهادت برسد. این اثر مشتمل بر خاطرات مختصر از این عالم بزرگ است که با زبانی ساده نگاشته شده و نوجوانان و جوانان به راحتی میتوانند با این کتاب یکی از شخصیتهای بزرگ معاصر آشنا گردند.
در ادامه برشی از این کتاب را میخوانید:
آیت الله مدرس روزی آقای فیروزآبادی و عدهای دیگر از رجال سیاسی را به منزل خود دعوت کرد و خطاب به آنان گفت: «شما به این حقوقی که از مجلس میگیرید نیازی ندارید پول آن را جمع کرده و به وسیله آن بیمارستانی درست کنید تا هم نام نیکی از شما باقی بماند و هم مردم از آن بهره مند شوند و در حقتان دعای خیر کنند.» مدعوین پیشنهاد مدرس را قبول کردند و فیروزآبادی مأمور این کار شد باغی را در شهرری از قرار متری یک قرآن خریدند و عدهای خیر نیز به جمع مزبور پیوستند بخش اول بیمارستان که احداث و آماده گردید، مدرس پیشنهاد کرد که بیمارستان به نام فیروزآبادی نام گذاری شود؛ چون زحمات ساختمان آن به عهده وی بود. فیروزآبادی تا پایان عمر در این بیمارستان به خدمت مشغول بود.
نظرات