استاد محمدعلی جاودان در کتاب «تفسیر داستان کربلا» به شبوه مقتل نویسان و تاریخ نگاران تمامی جزئیات واقعه کربلا را پیش از وقوع، زمان حادثه، و پس از عاشورا بررسی و با لحنی بسیار شیرین و روان بیان نمودهاست و علاوه بر ارائه یک سیر منطقی و کاملا مستند از ابتدای نهضت حسینی تا پایان دوره امامت حضرت سیدالساجدین، به سراغ شرح دقیقی از اوضاع جامعه وهمآلود و یخزده آن روزها رفته است و ما را با حقایقی در پس پرده حکومت ظالمانه امویان با و جنایت و اغوای عوام با نام دین آشنا میسازد.
در بخشی از اثر نگاشتهاند:
{زمانی که حضرت مسلم را دستگیر کردند از سر و صورت ایشان خون می ریخت. حضرت مسلم در شب قبل شام نخورده بود و آن روز نیز روزه داشت. یکی دو ساعت هم در کوچهها جنگیده و بر سرش خاک و سنگ و آتش ریخته و با شمشیر او را زخمی کردهبودند. وقتی حضرت وارد دارالاماره شد، قبل از اینکه او را نزد عبیدالله ببرند ظرف آب خنکی دید. فرمود:«کمی به من آب بدهید!»
مردی به نام مسلم بن عمرو باهلی در آنجا حضور داشت، گفت:«این آب را می بینی که چقدر خنک است؟! به خدا سوگند قطره ای از آن نخواهی نوشید تا در جهنم از حمیم آن سیراب می شوی!»
مسلم بن عقیل فرمود:«تو که هستی؟» گفت:«من کسی هستم که حق را شناختهاست، در حالی که تو منکر آن هستی! من کسی هستم که نسبت به امامش خیرخواهاست، در حالی که تو چنین نبودی! من کسی هستم که فرمان امامش را شنید و اطاعت کرد، در حالی که تو عصیان ورزیدی و مخالفت کردی!!!»
نظرات