کتاب مقابل زندگینامه پسر بچهای پرتکابوست که بهار فصل هبوطش به زمین، فصل باندگی و رشو و فصعودش نزد معبود بود، و این او در ابن کتاب با عنوان شهید مدافع حرم، اسد الله ابراهیمی میشناسیم که با قلم دلنشین مرتضی اسدی در قالب مستند داستانی معرفی میشود و اثر از سوی انتشارات روایت فتح به کتابرسان میآید؛
در بخشی از کتاب میخوانیم:
((فهمید گردان عقبنشینی کرده، اما کار از کار گذشته و او جا مانده بود. مقاومت در مقابل آن حجم از آتش سخت و ناممکن شده بود، آماده عقبنشینی بود که دید فاصلهاش با برخی از تکفیریها به کمتر از بیستمتر رسیده است، جنگ رو در روی آنها شروع شد! چند نفرشان را به هلاکت رساند و به سمت جاده خروجی روستا عقبنشینی کرد. آنها هم امان ندادند و بیوقفه شلیک کردند. فهمید اتفاق عجیبی در حال رخدادن است! صدها تیر همزمان به طرفش شلیک میکردند، بدون اینکه حتی کوچکترین زخمی بردارد هنوز زنده بود و مقاومت میکرد. در عوض تلفات بسیاری از دشمن گرفت.
مراد برای دیدن اسدالله به مقر گردان احتیاط برگشت و متوجه شد گردان را برای انجام عملیات به منطقه اعزام کردهاند. چند دقیقه آن اطراف چرخی زد تا نیروهای گردان خسته و کوفته از عملیات برگشتند. هرچه چشم چرخاند اسدالله در میان جمعیت نبود. فریاد زد:«پس اسدالله کجاست؟»))
نظرات