نوجوانی دوره عجیب و متفاوتی است که محمل بسیاری از تغییرات بزرگ و مهم زندگی آدم است. دورهای که آدم از جهان شیرین و خیالی کودکانه کامل جدا نشده است اما حالا ذهنش چیزهای بیشتری میفهمد که او را از دنیای آدم بزرگها بیخبر نمیگذارد. معمولا آدم بزرگها با نوجوانها نمی دانند چکار کنند، گاهی خواستهها و توقعات بسیار خام و کودکانه دارند و گاهی چنان حرفهای پختهای میزنند که نمیتوان گمان کرد با این قد و هیکل چنین حرفی زده باشد.
سارا دختر نوجوانی که تازگی به دوازده سالگی سلام کرده ناگهان متوجه میشود دنیای اطرافش به هم ریخته است. مادر سارا به بیماری سختی دچار شده که او را مجبور کرده در بیمارستان باشد. پریسا دوست صمیمیاش به خارج رفته است و به تازگی آدرس ایمیل کسی را پیدا کرده که عکسش در کشوی مامانش قرار داشته است. سارا در این اوضاع به هم ریخته تصمیم میگیرد تمام دلمشغولیهای خودش را با این غریبهی آشنا در میان بگذارد. دوازده سالگیِ تلخ و شیرین سارا داستان دلنشین و خواندنی دارد که یک پله میتواند درک و احساسات یک نوجوان را عمیقتر کند. کتاب «برایم شمع روشن کن» نوشته مریم محمد خانی است که سالها در حوزه ادبیات کودک و نوجوان کار کرده است و خود معلم انشای دختران نوجوان است. او شناخت خوبی نسبت به نسل جوان و احساساتش دارد و این کتاب را متناسب با احوالات آنها نگاشته است.
در ادامه برشی از این کتاب را میخوانید:
کی همه چیز این طوری به هم ریخت؟ کاش دنیا مثل یک فیلم بود، آن وقت قسمت خودم را هی میزدم عقب جوری که میرفت و میماند روی یک روزی که همه چیز خوب بود. مامان خانه بود، پریسا هم بود. اگر میرفت عقب من ترقه ها را نمیانداختم توی سطل آشغال یا لااقل وقتی انداختم میماندم ببینم چه میشود. همین جوری از ترس در نمیرفتم که دختره بماند و سطل آشغال. آخر چرا دختره به هیچ کس نگفت:«کار من نبود!» تقصیر خودش بود، آدم عجیب غریبی بود. چرا گذاشت همه فکر کنند ترقه بازی تقصیر او بوده؟
نظرات