«سحرخیز باش تا کامروا شوی!» این مثل مشهور را همهی ما ایرانیها شنیدهایم، اما شاید هیچوقت در زندگی واقعی با آن برخوردی نداشتهایم. از زمانهای دور انسانهای موفق روز خود را چند ساعت زودتر از بقیه شروع میکردهاند و در دستورات اسلامی نیز همین توصیه را از پیامبر اعظم (ص) و امام علی (ع) میشنویم. چیزی که باعث شده کمتر به یک نمونهی عملی از این اصل مهم بر بخوریم، یک دلیل ساده است؛ و آن تنبلی است! پس چطور باید به این مشکل غلبه کنیم؟ با رهنمودها و روشهای یک نویسندهی موفق که در کتاب خود معجزهی سحرخیزی را برای ما روشن میکند.
کتاب «باشگاه پنج صبحیها» اثر مشهور و موفقی است که شاید در نگاه اول آن را دستکم بگیرید و صادقانه، شاید حتی خیال کنید مثل خیلی از کتابهای زرد، این هم یک مخدّر توهمزاست! اما این کتاب شما را شگفتزده خواهد کرد. گرچه محتوای کتاب از عنوان آن مشخص است و هدف اصلی آن انگیزشبخشی و ایجاد یک تحوّل بزرگ در زندگی انسانهاست، اما هنر نویسنده در این است که توانسته اثر خود را با یک داستانگویی جذاب خواندنیتر کند. سه شخصیت اصلی در این روایت حضور دارند؛ یک کارآفرین بسیار موفق که با خیانت همکارانش به شکست بزرگی برخورده، یک هنرمند که دسترسی به سرچشمهی خلاقیت خود را از دست داده، و میلیاردر فوقالعادهای که در ابتدا او را در قالب یک فرد بیخانمان میبینیم. تعامل این سه فرد، مانند سه عنصری که واکنش شیمیایی عجیبی باهم دارند، باعث میشود دریچهای تازه برای مواجهه با چالشهای سخت و طاقتفرسای زندگی، به روی هرکدام از آنها باز شود؛ رمز اصلی و کلیدواژهی این تحول هم سحرخیزی است. «رابین شارما» نشان میدهد که با همین یک تغییر کوچک، که البته شروع کردن و پایبند ماندن به آن اصلاً کار سادهای نیست، زندگی شخصیتهای داستان از اساس شروع به دگرگونی میکند و کمکم به این درک میرسند که با نگه داشتن این عادت و ریشه دادن آن در زندگی روزمرهشان، میتوانند برای همیشه با بخش بزرگی از مشکلات رایج در جامعه خداحافظی کنند!
در ادامه برشی از این کتاب را میخوانیم:
«میلیاردر گفت: «یادتون باشه که هر یک از روزهای ارزشمند عمر شما نسخهی مینیاتوری کلّ زندگیتونه، چون شما برای ساختن زندگیتون روزها رو یکبهیک زندگی میکنید. ما انسانها به حدّی روی ساختن آیندهمون متمرکزیم که عموماً اهمیّت فزایندهی تکتک روزهامون رو نادیده میگیریم و با این وجود، کاری که امروز انجام میدیم، همانا ساختن آیندهمونه. قضیه دقیقاً مثل اون قایق بادبانیه که میبینید» آقای رایلی به قایقی اشاره کرد که در دور دست شناور بود. «فقط یک تغییر جهت جزئی که به ظاهر نامربوط و خیلی ناچیز میآد، چنانچه به طور مستمر در طول یک سفر روی قایق اعمال بشه، ممکنه ما رو به جای برزیل زیبا به ژاپن دیدنی برسونه. برای تضمین یک زندگی موفق و معنادار، کافیه که کنترل تکتک روزها رو در دست بگیرید، کافیه همون روند بهبود و تصحیح مسیر در حدّ یکدرصد رو هر روز در بازهی بیست و چهار ساعتهی روزتون انجام بدید تا روزهاتون هفتهها، و هفتههاتون ماهها، و ماههاتون سالهای عمرتون رو بسازن.» سخنران از این بهینهسازیِ هر روزهی حرفهای و شخصی با عنوان «پیروزیهای میلیمتری» یاد میکنه. با ارتقا دادن یکدرصدی هر زمینهای در طی روزتون، از برنامهی صبحگاهی گرفته تا یک الگوی فکری جدید، یا یک مهارت تجاری یا روابط شخصی، میتونید بعد از یک ماه ارتقای سیدرصدی -بله سیدرصدی!- رو تجربه کنید. کافیه یک سال این برنامه رو ادامه بدید تا هدفی که روش تمرکز کرده بودید، حداقل تا سیصدوشصتوپنج درصد ارتقاء پیدا کنه. نکتهی اصلیای که قصد دارم اینجا بهش اشاره کنم، اینه که ما باید انحصاراً روی خلق تکبهتک روزهای عالی متمرکز باشیم - که از انباشتگی اونها یک زندگی عالی خلق میشه.»
نظرات