کتاب «اون سر دنیا» داستان پسر دوازده سالهای است که پدر و مادرش را در کودکی از دست داده و اکنون در خانوادهای آمریکایی به فرزند خواندگی گرفته شده است. جیدن پسر درونگرایی که دنیای شخصی خودش را دارد و دوست دارد مثل ادیسون اختراعات زیادی انجام بدهد و در مورد الکتریسیته چیزهای بیشتری یاد بگیرد. داستان از جایی شروع میشود که خانواده آمریکایی او تصمیم گرفتهاند از قزاقستان پسر کوچک جدیدی را به فرزندخواندگی بگیرند. جیدن فکر میکند این اتفاق به خاطر این است که پنی و استیو از او خوششان نمیآید. جیدن هنوز در خیالش با مادر فوت شدهاش زندگی میکند و خیال نمیکند هیچگاه این زن و مرد بتوانند جای او را برایش بگیرند. این کتاب توسط نویسنده آمریکایی-ژاپنی سینتیا کادوهاتا نگاشته شده که از نویسندگان نامدار کودک و نوجوان است.
در ادامه برشی از این کتاب را میخوانید:
هوای اتاق پیوند خفه بود با اینکه روز بود، آسمان پوشیده از ابر بود و کسی چراغ سقفی را روشن کرده بود جیدن حدس زد که معادل یک لامپ ۷۵ واتی است. ایالات متحده از نظر مصرف برق پس از چین در رتبه دوم جهان قرار داشت. قزاقستان در رتبه سی و دوم و رومانی در رتبه چهل و پنجم قرار داشتند. جیدن قبلاً در این باره جست وجو کرده بود. زن و شوهری را تماشا کرد که کارتهایی مصوّر را بالا گرفته بودند و به نوزاد خود میگفتند که هر یک از تصاویر چه بود و تلاش میکردند او را وادارند تا بعد از آنها کلمات را تکرار کند. زن پنی و استیو را زیر نظر گرفته بود. جیدن نمی دانست که آیا اینها همان زوجی بودند که میخواستند رمضان را به فرزندی بپذیرند یا نه.
نظرات