کتاب انقلاب ما به ما چه داد؟ چهرهای متفاوت از نادر ابراهیمی، اما با همان قلم تیز و بُران همیشگی را به مخاطب هدیه میدهد. این اثر در بخش ابتدایی خود با انتقاد و ابراز خشم و نفرت از دوران پیش انقلاب آغاز میشود. اما انقلاب فرودستان و پابرهنگان در دست فرادستان و سرمایهداران اسیر میشود و موجی از خشم و نفرت و انتقاد به وضعیت سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی را به ارمغان میآورد! اما بخش دوم کتاب پاسخی است به این انتقادها و درمانیست بر درد انقلاب.
نادر ابراهیمی با بهرهگیری از سبک نامهنگاری داستانی را میپزد که در آن عدهای مرفه، شاید از نوع بادردش، برای پاکسازی محلههای جنوب شهر به قلمرو مستضعفین گام مینهند. اما حس ترحم آنها، فاطمه را خشمگین میسازد. فاطمه که در فقر اقتصادی و فرهنگی بزرگ شدهاست و شرایط پیش از انقلاب را نیز درک کردهاست، انتقادی در یک سالگی انقلابی دارد که شعارش حمایت از پابرهنگان عالم است.
گوشهای از این زبان شکایت را با هم به نظاره بنشینیم:
تو را به خدا فکرش را بکن آدم باید احمق و دیوانه باشد تا باور کند که انقلاب زندگی رفتگرها را هم عوض میکند؛ تا باور کند که انقلاب آقایان و خانمهای محترم را وادار میکند که خودشان کثافتهایشان را سر کوچه بیاورند. ما خلق شدهایم برای آنکه نوکری کنیم، بندگی کنیم و آمربَر بزرگان باشیم. نیست؟ وظیفه ی ما با خون و شهامت آب دادن درخت انقلاب بود نه میوه چیدن از درخت انقلاب و نفسی به آسودگی کشیدن از پی انقلاب. وظیفه ما، فریاد کشیدن بود و سینه دریدن بود و کشته ان شدن بود و انقلاب را به مبارزان قدیمی و خوشنام تحویل دادن و به کوچه های تاریک همیشگی بازگشتن، نه گوشه سفره انقلاب نشستن و در کنار آدمهای آبرومند جایی برای خود دست و پا کردن.
اما جواب نامه فاطمه از خود نامه فاطمه خواندنیتر است. ابراهیمی با زندهکردن امید، فاطمه را از خستگی، که این خستگی را انعکاس خستگی پیرمردان و پیرزنانی میداند که در چنگال نظام پیشین اسیر بودهاند، بازمیراند و به تلاش ترغیب میکند. سپس او را به دورری از ناسزا و نفرین توصیه میکند چرا که نفرین راه نیست، چه رسد به راه نجات! نادر ابراهیمی با عظیم شمردن کاری که انقلاب در برابر ابر قدرتها رقم زد، فاطمه را از حقیقت انقلاب آگاه میسازد و او را از دستاوردهای واهی انقلاب بر حذر میدارد. او باقی ماندن بر اصول و آرمانهای انقلاب، تقویت دانش و درسآموزی از تجارب گذشته را رهگشا میداند. کتاب انتقادی نادر نشان میدهد هرچند انقلاب دستاوردهایی در زمینه عدالت اجتماعی و تحولات فرهنگی داشتهاست، چالشی جدی در تحقق انتظارات اقتصادی و سیاسی نیز ایجاد نموده است.
این اثر جدای از قلم زیبایش، جمعی از اعتراضاتِ بر انقلاب و تحلیلی بر این اعتراضات را فراهم آورده است که در فضای غبارآلود سیاسی روزگار ما روشنگر است.
تحلیلگران سیاسی، دولتمردان، فعالان سیاسی انقلاب و حتی عموم مردم که در معرض تهاجمات فرهنگی دشمن علیه انقلاب هستند، میتوانند از این کتاب استفاده کنند.
فاطمه وای به روزی که باور کنیم انقلاب انجام گرفتهاست؛ چرا که انجام گرفتن دقیقاً به معنای پایان یافتن است و پایان یافتن انقلاب آغاز سوگواری. به پدرت بگو-به فریاد بگو- که اگر صدای الله اکبر» از یاد فضای شب شهرها برود دیگر هیچ امیدی نخواهدبود که همشهریها به رفتگران مبارز با ایمانشان سلام کنند و دیگر امیدی نخواهد بود که آقایان و خانم های محترم شعور کافی برای حمل آشغالها و هدایت بچه هایشان پیدا کنند. کافیست که یک روز صبح از خواب برخیزیم و انقلاب را همچون خاطرهای به یاد آوریم که از ما دور شدهاست، که گویی حادثهای در هفته پیش یا حتی روز پیش بودهاست. در این حال، فاتحه انقلاب خواندهاست. به پدرت بگو انقلاب هنوز زنده است.
نظرات