کتاب اسمی از تبار ابراهیم

کتاب اسمی از تبار ابراهیم

نویسنده:
مترجم:
عطیه حسینی
قیمت:
۶۰,۰۰۰
%۱۰
۵۴,۰۰۰
تومان
موجودی:
فقط 9 جلد
رده سنی:
عمومی
قالب:
خاطرات
نوع جلد:
شومیز
قطع کتاب:
Unknown
صفحات:
۱۹۲
وزن:
۱۵۶ گرم
شابک:
9786222851545

معرفی کتاب

در فرهنگ ما شهادت بهترین شیوه‌ای‌ست که یک انسان می‌تواند برای پایان راه خویش انتخاب کند. اما این انتخاب دفعتاً رخ نمی‌دهد، بلکه فرآیندی‌ست به طول عمر انسان. شهید کسی‌ست که در تمام زندگی خویش ردّ پایی از حرکت به سوی قرب الهی را بر روی زمین به‌جا گذاشته و تنها پس از پر کشیدن اوست، که ما انسان‌های خاکی توان دیدن این مسیر نورانی را پیدا می‌کنیم. کتاب حاضر روایتی‌ست از قدم‌به‌قدم حرکت در این راه تا فتح قلّه‌های افتخار و نیل به دیدار یار.

کتاب «اسمی از تبار ابراهیم» زندگی‌نامۀ مرد جوانی را روایت می‌کند که از کودکی نشانه‌هایی در او وجود داشت، اما جز افرادی مثل مادرش، آن‌ها را نمی‌دیدند. «شهید ابراهیم اسمی» در سال 1372 در شهر کرج با عارضه‌ای فیزیکی متولد شد که به گفتۀ پزشکان در آینده باعث بروز شکل در راه رفتن او می‌شد. اما این کودک ضعیف به واسطۀ دعای مادر و توسل او به مهربانی امام رضا (ع) نه تنها شفا گرفت، که رشته‌های ورزشی زیادی را به طور جدی تجربه کرد. ابراهیم که به عنوان یک نوجوان برای مسئولیت‌های سنگین بسیج شهر خود را به عهده گرفته بود، پس از گذراندن خدمت سربازی قابلیت‌های بیشتری از خود به نمایش گذاشت؛ تا جایی که به عنوان یکی از جوان‌ترین فرماندهان جبهۀ مقاومت انتخاب شد و پس از دلاوری‌های فراوان در تیرماه سال 1399، در اثر جراحات وارده در جنگ، به مقام رفیع شهادت نائل آمد. «سبحان خسروی» زندگی، شخصیت، عقاید و مرام و مسلک این شهید بزرگوار را به زیبایی از قول خانواده و اطرافیانش نقل می‌کند.

در ادامه برشی از این کتاب می‌خوانیم:

«گاهی ساعت ۴ بعد از ظهر با شکم گرسنه از محل کار به خانه می‌آمد. با اینکه در محل کارش ناهار برای نیروها تدارک می‌دیدند، ولی ابراهیم گرسنه به خانه می‌آمد. با خودم گفتم شاید روزه گرفته یا غذای محل کارش را دوست ندارد. آن‌قدر این غذا نخوردن‌هایش در محل کار تکرار شد که یک مرتبه علّت غذا نخوردنش در محل کار را از او جویا شدم. مکثی کرد و سرش را پایین انداخت و گفت: «اگه من یک وعده کمتر اونجا غذا بخورم، یه سرباز می‌تونه غذای بیشتری بخوره. از طرفی بیت‌المال یک غذا کمتر هزینه کرده.» در دلم تحسینش کردم ولی گفتم: «ابراهیم جان، وقتی غذایی پخته می‌شه برای تو، سهم توئه. به‌هرحال هزینه انجام شده، باید بخوری. اون سرباز هم خودش سهمیۀ غذا داره.»
گفت: «حتی اگه این طور باشه که شما میگی، من ترجیح میدم سهمم رو یه سرباز بخوره.»
دیگر چیزی نگفتم. ابراهیم همیشه یک استدلال جهادی در جیبش داشت.»

نظرات

جهت ثبت نظر لطفا وارد سایت شوید
این کتاب به درد کی می‌خوره؟
کتاب رسان: خرید کتاب با تخفیف و ارسال رایگان کتاب رسان: خرید کتاب با تخفیف و ارسال رایگان کتاب رسان: خرید کتاب با تخفیف و ارسال رایگان کتاب رسان: خرید کتاب با تخفیف و ارسال رایگان کتاب رسان: خرید کتاب با تخفیف و ارسال رایگان
دسته‌بندی کتاب‌ها