کتاب از حاج ابراهیم تا خان طومان به روایت سید عبدالرضا هاشمی ارسنجانی مجموعهای از نگارهها و خاطرات شهیدان عزیزی است که از پایگاه مرزی حاج ابراهیم در پیرانشهر و مباره با گروهکهایی تروریستی مانند پژاک میرسند به خان طومان سوریه و مبارزه با داعش و دفاع از حرم اهل بیت (ع).
«مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللّهَ عَلَیْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضى نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ یَنْتَظِرُ وَ ما بَدَّلُوا تَبْدِیلاً؛ در میان مؤمنان مردانى هستند که بر سر عهدى که با خدا بستند صادقانه ایستاده اند؛ بعضى پیمان خود را به آخر بردند ( ودر راه او شربت شهادت نوشیدند)، و بعضى دیگر در انتظارند; و هیچ گونه تغییرى در پیمان خود ندادند.
کتاب حاضر دقیقا تفسیر عملی همین آیه است. مردانی در پیرانشهر خدا را جست و جو میکردند و به مطلوب رسیدند و جاماندهها در آرزوی شهادت به خانطومان سوریه دل بستهاند تا به عهدی که با خدا بستهاند عمل کنند.
این کتاب از سختیهای کار مرزبانان، زندگی در سوز سرما، کمبود امکانات، نگهبانیهای شبانه در نقطه صفر مرزی میگوید، ضمن آنکه از لبخندها، والیبال نشسته مربانان و جمعهای خودمانی سرشار از محبت میگوید.
برای اینکه بدانیم آرامش امروزمان را مدیون چه افرادی هستیم. برای اینکه بدانیم شهیدان مدافع حرم و مرزبانان از چهها گذشتند و ما باید از چه بگذریم.
دوستداران ادبیات پایداری و زندگینامه شهدا این اثر را از دست ندهند. ضمن آنکه این اثر گزینه خوبی برای پاسداران و نیروهای نظامی است.
ساعت هفت صبح درگیری شروع شد. بچهها باید بر بلندیهای مشرف بر خان طومان مسلط میشدند تا در گام بعد خان طومان را تصرف کنیم.
آقای علی نژاد تیربارچی بود و خانزاده کمک تیربارچی. نحوه شهادت خانزاده خیلی عجیب است. علینژاد میگفت موقعیت جغرافیایی و شکل قرار گرفتن خانزاده به نحوی بود که به هر کسی ممکن بود تیر اصابت کند جز او. خانزاده از پشت سر تیربارچی لحظهای یکی از تکفیریها را دیده بود. آنی سرش را به طرفی میبرد که موقعیت تکفیری را اعلام کند تیر دقیقا به همان سمت میآید و به او میخورد. وقتی خانزاده افتاده بود رفقا تصور کرده بودند با سوت خمپاره خیز برداشته. سیدرضا وقتی میبیند از جا برنمیخیزد او را صدا میزند. بالای سرش که میروند میبینند تمام کرده. تنها شهید آن عملیات خانزاده بود.
نظرات