کتاب «آبنبات لیمویی» پنجمین جلد از مجموعه کتابهای پرفروش آبنبات است که توسط مهرداد صدقی نوشته شده است. او خاطرات گذشتهاش در شهر بجنورد را با یک ماجرای داستانی جالب ترکیب نموده و در این چند کتاب قصه پسری به نام محسن را روایت کرده است. این قصهها با لحنی طنز نوشته شدهاند و خواننده را به دهه شصت و هفتاد شمسی میبرد و در بستر آن روزگار ماجرایش را تعریف میکند. در آخرین کتاب منتشر شده محسن در پایان دوران دانشجویی خود قرار دارد و هوای زن گرفتن به سرش افتاده است. او عاشق دختری به نام دریا شده اما اتفاقات به شکلی پیش نمیروند که او بتواند به وصال محبوبش برسد. در این کتاب دوباره با محسن و خانواده جالبش همراه میشویم تا ببینیم بالاخره بخت این پسر شر و بامزه باز میشود یا نه؟
در ادامه برشی از این کتاب را میخوانید:
اعظم خانم اولش که کنار مامان نشست صمیمانه گفت: «خواهر جان چی خبر؟» مامان از زمین و زمان گفت و هر خبری را از هر جا شنیده بود به اعظم خانم گفت تا مجبور نشود خبری از من بدهد. فقط مانده بود از عمل قدرت پلنگ بگوید. اعظم خانم هم در حالی که تک تک خبرها را به قول ملیحه در همان درایو ذخیره میکرد تا بعداً سراغشان برود، مدام می پرسید: «خا دیگه چی خبر؟» معلوم بود یک چیزهایی شنیده، اما آمده خودش اعتراف بگیرد و تا از مامان نشنود خوابش نمیبرد. مامان که دیگر طاقتش طاق شده بود آخر سر گفت:«راستی برای محسن هم رفتیم یک جای خوب جواب بگیریم ولی خانشد.» اعظم خانم الکی خودش را متعجب نشان داد و گفت:«چرا؟ مگه محسن چی عیبی داره؟ اشاره کنه صد تا دختر براش غش مکنن.»
نظرات