دشمنان خبیث و بیوجدان این سرزمین از هر روش و طریقی برای زمین زدن این انقلاب و کشور دریغ نمیکنند. گاهی با جنگ نظامی، تحریم اقتصادی و تهاجم فرهنگی تمام همت خود را گذاشتهاند تا مسیر پیشرفت ما را متوقف کنند و نگذارند تا اسلام محمدی عالمگیر شود. یکی از اخرین حربههایی که علیه کشور ما عملیاتی شده و متاسفانه در مواردی موفق نیز بوده ترور دانشمندان هستهای این کشور است.
محسن فخری زاده یکی از بزرگترین دانشمندان هستهای این کشور بود که رژیم صهیونیستی سالها به دنبال ترور ایشان بود و سرانجام در سال 99 به هدف شوم خود رسید. بزرگمردی که از آغازین روزهای انقلاب خود را وقف این حرکت بزرگ اسلامی کرد و با حضور در جبهه و پس از آن با جهاد علمی خدمات ارزندهای تقدیم این آب و خاک کرد و سرانجام در دامن داماوند پاداش یک عمر کار خود را گرفت. کتاب «شنبه آرام؟» داستان زندگی این شهید عزیز به روایت همسر ایشان است. داستان از لحظه شهادت شروع میشود و در طول کتاب با فلش بک به سالهای قبلتر برمیگردد و ایشان از تلاشها و کارهای بزرگ این شهید میگوید. مخاطب با مطالعه این کتاب همزمان هم شاهد اتفاقات خاص حین و پس از شهادت است و هم با همسر ایشان خاطرات این چهل سال زندگی مخفیانه و دشوار را مرور میکند.
در ادامه برشی از این کتاب را میخوانید:
برای محسن کار و تعطیلی معنا نداشت؛ حتی روزهای تعطیل هم از کار دست نمیکشید از روی علاقه و با تمام توان کار میکرد. یک روز که به خانه آمد با شور و شعفی مثال زدنی گفت:« خانوم امروز به لطف خدا و امام زمان مرکز فیزیک رو توی دانشگاه امام حسین سپاه راه اندازی کردیم.» نگاهی به چهره ی نجیبش انداختم:«مگه قبلا نبوده این مرکز؟» لبخند گونههایش را گرد کرد: «نه، اولین باره که راه اندازی میشه.»
نظرات