کتاب «کتانی های کوکام» نوشته فاطمه جدیدی رمانی جذاب و خواندنی برای مخاطب نوجوان است که با محوریت جنگ و مردم جنوب کشور نوشته شده است. در این کتاب با سه نوجوان همراه هستیم که اهل خوزستان هستند و در کنار شط و نخلستان بزرگ شدهاند. بسیاری از اقوام و آشنایان آنها در عراق زندگی میکنند و مدام با یکدیگر تعامل دارند اما ناگهان رژیم بعث جنگ را شروع میکند و حالا عراق به یک دشمن تبدیل شده است. عباس نوجوان پر شروشور و درس نخوانی است که قرار است مهران او را در درس خواندن کمک کند. مهران به روستای آنها میآید تا هم در درس کمک کار عباس باشد و هم به عماد در خرماچینی کمکی کرده باشد اما حمله تانکها و صدای توپخانه ارتش عراق همه چیز را به هم میریزد. حالا این سه نوجوان باید برای نجات جان خانواده مهران خودشان را به این روستای مرزی برسانند و اهالی روستا را از چنگال جنگ و مرگ نجات دهند. در این داستان گرم و جنوبی با بچههای شجاع خوزستانی همراه میشویم تا ببینیم چطور مقابل دشمن سراپا مسلح متحد و همدل میایستند.
در ادامه برشی از این کتاب را میخوانید:
مهران چیزی نگفت احساس کرد شاید حق با عماد باشد. اصلاً از کجا معلوم خانوادهاش آنجا باشند؟ اگر این راه را رفت و جان خودش که هیچ جان او را هم به خطر انداخت و هیچ کس خانه نبود چه؟ در همین فکرها بود که عماد گفت: «تو عقل نداری مو بر میگردم عقب با بقیه میام جلو.» چند قدمی که دور شد دوباره سر برگرداند و گفت:«یه دندگیت هر جا جواب بده شک نکن ایجا جواب نمیده.» و راه آمده از کنار شیار را برگشت مهران خواست با او برگردد اما فکر مادرش و بی بی مریم برادر چند ماههاش علی و از طرفی کم نیاوردن پیش عماد ما نعش شد. چند لحظهای سر جایش ایستاد و زل زد به عماد که در تاریکی باغ گم میشد. فکر کرد حالا که تا این جا آمده باید بقیهی راه را برود. اگر آنها خانه نیستند، پس کجا هستند که هیچ کس آنها را ندیده؟
نظرات