کتاب کبوتر کاغذی به قلم لیلا مدرسپور و تصویرگری تکتم ملانوروزی از درد دل دختر کویر، نرگس میگوید. او نامهای به مرد بارانی میدهد تا ظهور کند. زیرا او شنیده وقتی که مرد بارانی ظهور کند چشمههای خشک شده ده جاری میشوند و اهالی روستا از خشکسالی نجات مییابند. این اثر در قالب داستان از انتظار و اعتقاد به ظهور سخن میگوید.
نامک با قدرت تمام به پرواز درمیآید تا ماموریت خود را به نحو احسن انجام دهد. نامک نامه کوچکی است که نرگس برای مرد بارانی نوشته است. روزگاری است که چشمههای ده خشکیدهاند و باران بر زمین خشک روستای نرگس نباریده است. او شنیده است که اگر مرد بارانی بیاید چشمهها جاری میشوند و زمین برکات خود را بیرون میریزد. پس نرگس دست به قلم میشود تا مردم روستا را از خشکسالی نجات دهد. نامک به شکل کبوتری کاغذ درمیآید تا ماموریت خود را انجام دهد. اما نامک با هزار و یک دردسر مواجه میشود. از عقرب و جادوگر سرخ تا گرسنگی و مار. آیا نامک موفق میشود پیغام نرگس را به مرد بارانی برساند؟ آیا دعای نرگس مستجاب میشود؟
پس داستان را از دست ندهید.
کتاب کبوتر کاغذی نوجوان را در خلال داستان با دعا، توسل، انتظار فرج و امید آشنا میسازد. در نگاه نرگس آینده روشن است.
این کتاب برای گروه سنی ب و ج نوشته شدهاست و برای مربیان و معلمان گزینه مناسبی است. همچنین در جمعخوانیها میتوان از این اثر استفاده کرد.
نرگس دوباره به صدای بیبی گوش کرد: «خدایا قسمت میدهم ما را از این وضع نجات بده به این طفل معصوم، رحم کن. خدایا تو به هر کاری توانایی موعودت را به دادمان برسان»
بی بی دعا و گریه میکرد. چشمان نرگس باز و بازتر شد. دیگر خوابش نمیآمد. از جا بلند شد و به طرف بیبی رفت. کمی از موهای شلختهاش روی صورتش ریخته بود و گیسی که بیبی ماه بانو برایش بافته بود شل و ول و به هم ریخته شده بود. نرگس آرام رفت و کنار بیبی نشست و سرش را گذاشت روی پاهای او. چادر نماز بیبی بوی عطر گلاب میداد.
«بیبی چادرتان چقدر خوش بوست»
نظرات