«و از دورترین نقطه شهر مردی باشتاب آمد و گفت: ای قوم من! از این فرستادگان پیروی کنید»
شخصیت اصلی کتاب «کمیدیرتر»همان مرد ناشناس است؛ کسی که مژده دیدار آخرین منجی جهان را در دست دارد، حالا در این اثر از سیدمهدی شجاعی، به سراغ آدمهای مختلفی میرود که سرشان سخت گرم روزهای تکراری زندگی شدهاست.
نویسنده کتاب«خدا کند تو بیایی» اینبار سعی دارد به شیوه یک رمان با چهار فصل زمستان، پاییز، تابستان و بهار، از تنهایی امام زمان{عج} سخن بگوید و درقالب مکالمات تاثر برانگیز، هشداری آشکار برای جاماندن ما از کاروان ظهور بدهد.
در بخشی از کتاب میخوانیم:
پرندهای که بال پرواز ندارد یا به پای خودش یا همّتش، بند و زنجیر دارد، از انهدام قفس، استقبال نمیکند. چرا که ناتوانیاش به چشم میآید و درماندگیاش آشکار میشود. تا وقتیکه میلههای قفس هست، هر کس میتواند ادّعا کند که اهل پروازهای بلند است. تا وقتیکه میلههای قفس هست، بندهای مرئی و نامرئی، خواسته و نخواسته و دانسته و ندانستهٔ آدمها، مغفول یا مکتوم یا مستتر میماند؛ حتّی برای خودشان
نظرات