زهرا آقازاده، سی و دومین کتاب از مجموعه «بیست و هفتیها» را «پروانه ای که نخل شد» نام گذاست تا از فرمانده گردان میثم تمار لشکر ۲۷ محمدرسولالله (ص) بنویسد.
شهید عباس شعف، فرمانده بیست و سهساله روزهای جنگ تحمیلی بود، مردی که سالها پای درس شهید بهشتی مبارزه را آموخت روزهای حمله به سرزمینمان، پا به میدان گذاشت و همرزم شهیدان وزوایی، همت، پیچک و... شد.
نویسنده نیز برای همین زندگی پرتلاطم اورا برگزید تا به دست نسلهای جوان برساند و قالب کتاب را متعهد به مصاحبهها و به دور از کلیشهها نگاشت.
مثلا در بخشی از کتاب میخوانیم:
از ظهر گذشته بود که عباس نیروهایش را بهسمت منطقۀ عملیاتی برد. چند بار بین راه ایستاد و نفسی پرجان کشید. ریهاش از هوای نمناک نخلستان و دشت پر شد. دست به کمر میزد و سینهاش را صاف میکرد. بعد سرش را به سمت آسمان بلند میکرد و بازدمش را بیرون میداد. عباس جانی در بدن نداشت. دیگر توانی برای این تن نحیف نمانده بود. نزدیک میدان مین و پست نگهبانی یک خاکریز زدند.
نظرات