کتاب«شهید محد صبوری_نیمه پنهان ماه 27» روایت عاشقانه از زبان همسر شهید است.
خانم جمیله قلعهنویی همسر شهید صبوری روایتگر داستانی از دل تاریخ انقلاب مردم ایران است. سرنوشتی که بیشتر جوانان آن دوران تجربه کردهاند. او از پدر و مادرش میگوید که ازدواجی عجیب داشتهاند و از دل بستگیاش به پدر. جمیله از کودکی عاشق کمک به دیگران بود ، سرنوشت هم برای او چنین رقم زد که محمد وارد زندگی شود و زندگیاش با بهزیستی و مددکاری گره بخورد.
این کتاب روایتگر روزهای مبارزه است، غم و شادیهای پیش از انقلاب جوانانمان را از پا درنیاورد و خم به ابرویشان نیاورد اما از فردای پیروزی انقلاب، آنانکه برای قدرت جنگیده بودن نه مردم، اینبار هدف مبارزاتی مردم شدند. منافقان و تودهایها و ... خواب را از چشم بچههای مسجد ربوده بود. ترورها و کشتار پیدرپی مردم و مسئولین دلسوز انقلاب دیگر اشک را همدم مردم کرده بود. اما با حجوم دشمن متجاوز بعثی همه ملت با نگاه امام امت برای حفظ انقلاب نوپایشان به صف شدند. جمیله قلعهنویی اما داستان خودش را که گره خورده با تمام اتفاقات عاشقانه تعریف میکند. محمد و جمیله سخت پای هم ایستادند تا عشق را به چهار فرزندشان بیاموزدند. و عاقبت روایت روزهای سرد یک زمستان، محمد صبوری به آن چیز که لیاقتش را داشت رسید.
این داستان پر از عشق و هیاهوست.
توی این شرایط تنها چیزی که فکرش را هم نمی کردم، جبهه رفتنش بود یک شب دیدم ساک جبهه اش را آورده و آماده می کند دست و دلم لرزید ولی هیچ نگفتم می دانستم حتماً شرایط اضطراری پیش آمده که مجبور شده در این وضعیت برود شب که رفتیم مسجد، دم در قبل از اینکه از هم جدا شویم و به مردانه و زنانه برویم شیشه شیر و بیسکوئیتی را که برای مقداد برداشته بودم از کیفم در آوردم و دادم دست محمد و گفتم: «محمد دعا کن شهید نشی » لبخندی گوشه لبش نشست و پرسید چرا خودت دعا نمی کنی؟» گفتم آخه تو بنده خوب خدا هستی با این همه زحمتی که توی راهش میکشی خدا حرف تو رو بهتر گوش میده. منم نذر میکنم.
نظرات