کتاب «نمکی و مار عینکی» اثر فرهاد حسنزاده است که در نشر سوره مهر به چاپ رسیدهاست؛ ماجرای جذاب آن یک رمان افسانهای برای نوجوانان است که پسرکی به نام نمکی را در سرزمین خیالی آفتاب و مهتاب با پهلوان تیمور مارگیری می کند.
قصه از آنجایی هیجان انگیز میشود که دزدان یاقوتهای پادشاه را می ربایند و شهر پر میشه از خبر مژدگانی بزرگ برای یابندگان دزدها...
حالا به نظر شما، پهلوان تیمور به شاه کمک میکند یا دزدان؟ نمکی چطور؟ دزدها چه کسانی اند و چگونه پیدا میشوند؟
اگر میخواهید پاسخهای این معما را در میان متنی طنز آمیز پیدا کنید، خیلی. زود خودتان را به کتاب برسانید و مثلا بخوانید که:
((مار عینکی بالا و بالاتر می آمد و لحظه به لحظه درشت تر و درازتر می شد و مردم با تعجب به هم می گفتند ماری به این بزرگی چطور در صندوقی به آن کوچکی جا گرفته؟ پولک های بدن عینکی زیر نور آفتاب می درخشید و برق میزد و هر لحظه رنگی از هفت رنگ رنگین کمان به خود می گرفت....))
نظرات