کتاب «میم مثل محسن» روایت زندگی شهید محسن حججی است.
به قول سردار شهید سلیمانی:شرط شهید شدن، شهید بودن است. آری، محسن از بدو تولد خود را ساخت تا خدا او را اینگونه بخرد.
در این کتاب، از زبان مادر شهید میخوانیم که چطور با حب اهل بیت او را بزرگ کرده و او چطور از عشق اهل بیت همیشه چون شمع میسوخته و خود را وقف آل الله میکرده.
اخلاص، توجه به حقالناس، نماز اول وقت، مجاهدت در کار فرهنگی، امر به معروف، احترام و اعتقاد به دعای مادر، توکل و توسل از شاخصه هایی بود که از محسن، شهید حججی ساخت.
او که با اخلاق خود همه را متحیر کرده بود، در بخشی از کتاب از زبان دایی همسر شهید داستان تحول خود توسط محسن را میخوانیم.
داستان عاشقی و تضرع شبانه روزی شهید حججی را باید از زبان همسر وی بخوانیم تا متوجه شویم که این مرد چطور لحظه لحظه زندگیاش را در انتظار شهادت نشسته بود.
الگوی خوب، انسان را رستگار میکند، محسن حججی اسوه و معلم خود را کسی قرار داد که در تقوا و اخلاص زبانزد بود، تخته فولاد و مزار شهید احمد کاظمی ،محل قرار و آرامش محسن بود.
رشادتهای شهید حججی از زبان همرزمانش آنقدر شنیدنیاست که لقب قهرمان مخلص را برازنده این شهید بزرگوار میکند.
سر نترس داشتن، و سربازی خالصانه برای خدا عاقبت باعث شد داستان او با سر تمام شود و سرافراز به میهن بازگردد.
نویسنده این اثر محسن نعماء و تصویرگر مرضیه قائدی میباشند.
محسن خیلی به شهید کاظمی علاقه داشت عشق و جانش حاج احمد کاظمی بود. محسن هر شب میرفت سر قبر حاج احمد مناجات می کرد با خدا گریه می کرد. به او می گفت: «حاجی». دلم میخواد جا پای تو بذارم دلم میخواد سرنوشتم مثل تو بشه اول جهاد بعد هم شهادت کمکم کن با همه وجود از شهید کاظمی میخواست کمکش کند هنوز چهل شب تمام نشده بود که مسئولان سپاه به محسن اجازه رفتن به سوریه دادند محسن می گفت:
می دونستم شهید کاظمی دستم رو میگیره و حاجتم رو روا میکنه.
نظرات