کتاب «منتصر» زندگینامه شهید محمدحسین جونی از اعضای جوان حزب الله است که در مبارزه با رژیم اشغالگر صهیونیستی توفیق شهادت را به دست آورد. او در خانوادهای مذهبی و مجاهد در جنوب لبنان به دنیا آمد و همواره از نزدیک شاهد ظلم و ستمی که اسرائیل بر سر مردم لبنان و فلسطین وارد میساخته بوده است. او در درس و تحصیل موفق بوده و در جوانی یک مهندس کارآمد بود اما شوق مبارزه با این دشمن ددمنش هیچگاه از ذهنش خارج نشد. او از دوستان نزدیک شهید جهاد مغنیه پسر عماد مغنیه فرمانده دلاور و بزرگ حزب الله بود و پس از شهادت یارش دیگر هیچ آرزو و شوقی جز رسیدن به شهادت نداشت. او با وجود داشتن فرزند و همسر در راه خدا از تمام این موارد دست شست و سرانجام مزد مجاهدت خود را با خون سرخ خود گرفت. این کتاب توسط غیداء ماجد نوشته شده و توسط یوسف سرشار برای انتشارات سوره مهر ترجمه شده است.
در ادامه برشی از این کتاب را میخوانید:
ناگهان همه چیز از صفحه ذهنم پاک شد و یاد جملات آن روز محمد افتادم که میخواست مرا از ترک تحصیل منصرف کند: «گاهی یک نفر برای اولین بار در نگهبانی یا حمله شرکت میکند و به افتخار شهادت نائل میشود همه چیز دست خداست آنچه آن روز اتفاق افتاده بود ترجمه راستین حرفهای او بود. این من بودم که در خط مقدم و به عنوان عضوی از گروه پیشرو رزمندگان میجنگیدم و در میدان خطر و شهادت بودم؛ در حالی که او در خط پشتی بود و وظیفهاش پیشتیبانی از نیروهای پیشرو که برای اولین بار در یک عملیات شرکت میکرد؛ اما... اما خداوند متعال او را برگزید و نه ما را و آن تنها موشکی که دشمن در اختیار داشت و شلیک کرد هدفش محمد بود نه دیگران.
نظرات