کتاب ملاقات در جزیره روایت شهید مصطفی یوسفی است که نجمه جوادی نوشته و نشر جمکران انتشار داده است.
شهید مصطفی یوسفی نیروی دقیق و خبره اطلاعات و شناسایی امید همرزمانش و از یاران معتمد شهید مهدی زین الدین بود. او از زمان و چگونگی شهادتش اطلاع داشت و به دوستانش هم خبر داده بود؛ اما به خواست خودش کمتر اطلاعی از او در دست است شهیدی که وجب به وجب مناطق عملیاتی را برای دیگران شناسایی میکرد اما از سر اخلاص تا توانست عکسی از خود باقی نگذاشت. «ملاقات در جزیره» روایت داستانی زندگی شهیدی است که تا نام امام زمان(عجل الله) را می شنید اشک هایش جاری میشد.
به همه علاقهمندان زندگینامه شهدا.
شهر ارومیه سرسبز بود آب و هوایی معتدل داشت و بوی خوش قرابیه و نقل بیدمشک از هر گوشه ای میآمد پادگان درست در ارتفاعات شمالی بود و مدام از طرف گروهکهای ضد انقلاب تهدید می شد.
مصطفى قد بلندی نداشت اما فرز و چالاک بود. همه چیز را خوب و سریع یاد می گرفت. انگار نبوغ خاصی در کار نظامی داشت یک سالی از تشکیل سپاه گذشته بود و مصطفی گاه گداری که به شهر میرفت در پایگاه مسجد آنها را میدید. از رفتار و نوع برخوردشان خوشش می آمد. همگی تواضعی دوست داشتنی داشتند. دلش میخواست بعد از دوره سربازی به سپاه برود. رنگ سبز لباس برایش حرمت داشت. او با خودش عهد کرد اگر روزی لیاقت حضور در سپاه را داشت، هیچ گاه آن را نپوشد. معتقد بود پوشیدن لباس سبز سپاه لیاقت میخواهد و او شاید هرگز لیاقت آن را نداشته باشد.
نظرات