طاهره کوهکن در کتاب «معجزه رتیان» رمانی زیبا با توجه به لحظات زیستن شهیدی زنده است.
این اثر که با نگاه به خاطرات جانباز مدافعحرم، عباس دهقانی، نگاشتهشده، از انتشارات روایتفتح به کتابرسان آمدهاست تا مخاطبان خود را برای ساعاتی مهمان باران گلوله در شهر رتیان سوریه سازد.
مثلا در بخشی از کتاب میخوانید:
((نمیدانستم به کدام طرف فرار کنم! زمین زیر پایم مثل گهواره پریشانی میماند که نهتنها قصد خوابم را نداشت که میخواست اگر خوابی هم توی وجودم هست بپراند. انگار دو طرف دعوا قصد جانم را کرده بودند که با تمام قوا، توپهای آتشینشان را روی سرم میریختند. دیگر تانکی در کار نبود و در عوض توپخانهها و بالگردهای جنگنده به میدان آمده بودند. حتماً نیروهای خودی فکر کرده بودند من هم تمام کردم که بهقصد کشت، وجببهوجب را شخم کاری میکردند. خمپاره صدوبیستی از بالای سرم آتش کرد و چند متر آنطرفتر به زمین خورد. آنقدر لرزیدم که حس کردم الآن است که زمین زیر پایم باز شود...))
نظرات