داستانهای امنیتی همیشه طرفداران خاص خودشان را داشتهاند؛ آثاری که با هیجان، شهامت و شجاعت شناخته میشوند. وقتی این داستانها رنگ و بوی زمانها و مکانهای واقعی را به خود بگیرند، همه چیز شگفت انگیزتر میشود و از میان آثاری که این ویژگیهارا دارند، «مردان نامرئی» به قلم صادق کرمیار اثری است که در کشورمان ایران رقم میخورد.
ماجرا به یکی از عملیاتهای جاسوسی و ضد جاسوسی در زمان جنگ تحمیلی باز میگردد و یک طرف قصه، نیروهای حفاظت اطلاعات و شناسایی درخط مقدم جبهه هستند و در سوی دیگر واحد استخبارات ارتش بعث حضور دارد.
درست زمانی که شما غرق در خطوط کتاب خواهید بود، به نحوی زیبا و خلاقانه با نحوه مدیریت جنگ و آنچه بر سر گروههای اطلاعات عملیات آمده است، آشنا میشوید.
چنانکه در بخشی از این کتاب میخوانیم:
((موشو و دیگران هم رسیدند و همگی وارد انبار شدند. نگاهی به اطراف انداخت. از انتهای سالن یکی از کارگران آرام جلو آمد. صاحب با دیدن او خیالش بیشتر آسوده شد. نگاه تندی به جاسم انداخت و خواست چیزی بگوید که از پشت یکی از بارها حسینی مسلح بیرون آمد...))
نظرات