کتاب «مرا بپذیر» روایت خلاصه و کلی از زندگی سردار رشید و شهید اسلام، حاج قاسم سلیمانی است که به قلم حورا نژادصداقت نگاشته است.
این کتاب داستان را از روزی آغاز میکند که سلیمانی جوان از روستا قناتملک، به کرمان برای کار میآید. دفعه اولی که برای جذب به سپاه درخواست میدهد، به خاطر لباس آستین کوتاه ردش میکنند اما راه قاسم را میخواند و او پا به جاده عشق میگذارد. خیلی زود سر از جبهه درمیآورد و فرمانده تیپ 41 ثارالله و بعد تیپ تبدیل به لشکر شده و او فرماندهای جوان و با غیرتی میشود که پا به پای همراهانش میجنگد و زخم روحی و جسمی برمیدارد. جنگ تمام میشد و او سنگری جدید مییابد. امنیت سیستان و جنوب کرمان. مدیریت عالی او، امنیت را برای منطقه و آبرو را برای کشور به بار میآورد. ناقوس بحران و تفرقه و جنگ که در سوریه و عراق که به صدا در میآید، خبر از یک نقشه پیچیده با پشتیبانی تمام جبهه غربی، عبری، عربی میدهد. و مقابله با این سپاه کفر، مرد میدان میخواست و چه کسی بهتر از حاج قاسم سلیمانی...
خداوند روح پاک این بزرگمرد را قرین رحمت بفرماید.
فرمان داد تا یک پادگان نظامی در نزدیکی آمرلی آماده شود. ده روز تمام در گرمای شدید ،عراق، در یک بلندی، زیر چادری کهنه و قدیمی بدون هیچ وسیله خنک کننده ای نقشه ها را با کمک ابو مهدی المهندس و دیگر فرماندهان بررسی کرد و از همان نقطه بلند عصر هفتم شهریور ۱۳۹۳ فرایند عملیات در اطراف امرای از چند محور آغاز شد؛ صدای شلیک های پیاپی تا ساعت های پایانی شب به گوش می رسید. ظهر روز بعد، در عملیاتی که کمتر از بیست و چهار ساعت طول کشید، محاصره سیصد و شصت درجه آمرلی به پایان رسید. حالا همه شان میدانستند که اگر حاج قاسم نبود، آمرلی از محاصره هشتادوسه روزه اش آزاد نمی شد.
نظرات