«تمدن رقابتی است میان آموزش و تباهی.» - اچ. جی. ولز
مدرسه خانۀ دوم تمام بچهها است و روز اولی که در آن پا میگذاریم به یکی از خاطرات فراموشنشدنی زندگیمان تبدیل میشود. هر کودکی آرزوهای بزرگی برای آیندهاش دارد، اما حقیقت تلخ اینجا است که این آینده نه همیشه، بلکه در اکثر موارد به تحقق نمیپیوندد. از هر ۱۰ بچهای که دوست دارند فوتبالیست و بازیگر و فضانورد شوند، شاید یک نفر هم به آرزوهایش نرسد و این لزوماً بد نیست. اما در کنار تغییر انتخابها و علایق، بخش بزرگی از این ناکارآمدی نیز به سیستم پر از اشکال آموزشی در کشورها و جوامع مختلف برمیگردد.
در کتاب «مدرسۀ خلاق»، «کن رابینسون» نویسنده و پژوهشگر علوم تربیت و آموزش به ما ایرانیها به خوبی نشان میدهد که مسئلۀ سیستم آزمونمحور و مشکلاتی که در رابطه با این مدل تربیتی بهوجود میآید، مختص ما نیست و در تمام دنیا چالشساز شده است. او از شرح وقایع مربوط به جنبش استانداردها (تحولات سیاسی-اجتماعی-آموزشی در اواخر قرن ۱۹ آمریکا) شروع میکند و به بررسی مهمترین مولفهها در شکلگیری یک سیستم آموزشی میپردازد. اقتصاد صنعتی ذرهذره مدارس را زیر سلطۀ خود قرار داد؛ و این اعمال قدرت همان نقطهای است که بسیاری از نواقص مورد نظر رابینسون در فُرمدهی به شخصیت کودکان بهوجود آمد. در این کتاب قرار است با بررسی نقش خانواده، معلّمها و جامعه، به چگونگی آموزش ارزشها به کودکان بپردازیم؛ و با نگاه به تفاوتهای شخصیتی کودکان و ظرفیتهای روحی و روانی آنها برای نقشهای آینده در اجتماع، نقدی عمیق را بر سیستم آموزشی امتحانمحور و روش تغییر آن مطالعه کنیم.
در ادامه برشی از این کتاب را میخوانیم:
«برای اهداف ما ولیّ دانشآموز هرکسی است که مهمترین مسئولیت را برای رفاه آنها در خارج از مدرسه بر عهده دارد. در برخی موارد، این فرد میتواند یک یا هر دو والد بیولوژیکی یا والدخوانده باشد و در برخی موارد خیر. یکی از چالشهای مدارس و دانشآموزان این است که بدانند والدین دقیقاً چه کسانی هستند. والد بودن میتواند بسیار سختتر از آن باشد که در تصوّر شما بگنجد، باور کنید! دیدن بزرگ شدن بچهها و تعمیق ارتباط شما با آنها میتواند بسیار اقناعکننده باشد. اما امروزه بسیاری از والدین بیش از پیش با چالشهای عملی و مالیِ گرداندن خانواده و ایجاد توازن در نقشهای متعدد یک سرپرست روبهرو هستند.»
نظرات