کتاب محمدجواد و راز مجسمه ها نوشته فاطمه مسعودی یک داستان تخیلی و عرفانی برای کودکان و نوجوانان است. این اثر در واقع جلد دوم کتاب محمدجواد و شمشیر ایلیا است. در این داستان حماسی تمام معارف دینی از جمله محبت اهل بیت، گناهان و نیروهای شیطان که انسان را به سوی بدی و تاریکی دعوت میکنند به شکلی نمادین در قالب حیوان یا موجودی آمدهاند تا داستان را پیش ببرند و کودکان را نیز با معارفی که باعث سعادت و پیروزی آنها میشود آشنا گردند. محمدجواد پسر 10 سالهای است که قرار است یار امام زمان (عج) باشد و در این راه باید با سربازان شیطان که میخواهند دل او و دیگر جوانان را سیاه کنند و او باید به کمک شمشیر ایلیا که از محبت اهل بیت ساخته شده در مقابل آنها بایستد. اما در این مبارزه بزرگ او تنها نیست و پرندگانی که هر کدام یکی از جنود خدا هستند او را در این مسیر یاری میدهند. تصویرگریهای زیبای این کتاب توسط سمیه رحمتی خواه انجام شده و مطالعه آن را برای کودکان به یک سرگرمی شیرین و دلنشین تبدیل کرده است.
در ادامه برشی از این کتاب را میخوانید:
از سر برهان خون میچکید. محمد جواد شروع کرد با دست سقف را کندن اما سقف راهرو محکمتر از انتظارش بود. کم کم راهرو تنگ و تنگتر شد و در تاریکی فرو رفت. هوا برای نفس کشیدن مناسب نبود راهرو دیگر برای هر دوی آنها جا نداشت. محمد جواد حرکت چیزی را روی صورتش حس کرد. کمی بعد این حرکت را روی تمام بدنش حس کرد. ترس به جانش افتاده بود اما برهان دست از تلاش بر نمیداشت و با نوکش سقف را میتراشید. کم کم سقف هم پایینتر آمده بود و برهان برای آنکه درون راهروی تاریک جا شود سرش را کج کرده بود. محمد جواد سعی داشت حشرات را از خودش دور نگه دارد اما جایی برای حرکت دستها باقی نمانده بود. هر دو ،ناتوان مانند مجسمهای که فقط چشمهایش حرکت میکند در جایشان مانده بودند. محمد جواد احساس خفگی میکرد. آرام آرام چشمهایش را بست و تسلیم مرگ ایستاد.
نظرات