کتاب مادر آفتاب برشهایی از زندگی و زمانه حضرت فاطمه(سلامالله علیها) است که مهریالسادات معرکنژاد به رشته تحریر در آورده است. این مجموعه شامل صد برش کوتاه از زندگی بهترین بانوی عالم است. ابتدا از ماجرای ازدواجش با امیرالمومنین علی(علیهالسلام) میگوید. از خواستگاران متمول و نامداری که یک به یک ترد میشدند تا انتخاب زوج از طرف خدا. نورانیت در خط به خط زندگی زهرای اطهر(سلامالله علیها) نمایان است. اکرام و اطعام فقرا، حجب و حیا، علم ستودنی و دعاهای نیمه شب برای همسایگان خصلتهایی بود که هم خداوند و هم رسول خدا را از فاطمه مرضیه(سلامالله علیها) راضی میگرداند. پیامبر خدا در پیش چشم همگان او را احترام میکرد. بارها او را پاره تن خود خواند، اما بعد از رحلت رسولخدا، امت فراموشکار چه بلاها که بر سر دختر رسول خدا و خانوادهاش نیاوردند. توهین و بدعهدی امت به جایی رسید که به پاره تن پیامبر، در میان کوچه جسارت شد. شبی که دومی آتش بر درب خانه وحی آورد و قصد آتش زدند خانه اهلش را داشت، فاطمه(سلامالله علیها)، محسن را باردار بود و به پشت درب رفت و ...
در مظلومیت مادر امت همین بس که نشانی از مزار او نیز وجود ندارد تا روزی که منتقمی از فرزندانش قیام کند و انتقام سیلی میانه کوچه را بگیرد، ان شا الله.
کتاب مادر آفتاب را نشر شهید کاظمی به چاپ رسانده است.
خواندن زندگی پندآموز و سراسر نور حضرت فاطمه زهرا(سلامالله علیها) میتواند چراغ راه همگان باشد.
این کتاب ارزشمند را به تمام مخاطبان به ویژه نوجوانان و جوانان پیشنهاد میکنیم. زیرا با متنهایی کوتاه و موجز پیام را رسانده است.
بعضی از زنان بنی هاشم دور و برش بودند. از پشت سر مثل پیامبر راه می رفت وارد مسجد شد. خلیفه بعد از پیامبر بین مهاجرین و انصار نشسته بود آمدند پرده ای آویزان کردند بین او و مردان دختر پیامبر الله نشست پشت پرده. آهی کشید و از پدرش گفت. مردم شرمنده گریه کردند بعد از خدا گفت و نعمت هایش از محمد الله گفت و برکاتش از علی الله گفت و شمشیر عدلش از فدک گفت و حقش مردم اما حرفی نزدند. هیچ کس او را یاری نکرد؛ اما اتمام حجتی شد بین او و آنها تا روز قیامت.
نظرات