هشتمین جلد از مجموعه قصههای خوب برای بچه های خوب یکی از بهترین آثار این مجموعه است. در این اثر فاخر مهدی آذر یزدی دست بر روی موضوع بسیار مهمی گذاشته است که بسیار با اهمیت است. او برخلاف آثار قبلی که یک کتاب یا نویسنده را هدف قرار میداد و حکایاتی گزینشی از موضوع را گردآوری مینمود و با زبانی ساده آنها را برای کودکان به نگارش در میآورد، در این اثر با مراجعه به منابع بسیار زیاد و مطالعه فراوان تلاش نموده اثری در خور شان برای اهل بیت (علیهم السلام) بنویسد. این اثر با محوریت قصههایی از زندگی چهارده معصوم نوشته شده اما این اثر را نمیتوان زندگینامه ایشان دانست. بلکه آذر یزدی با در نظر گرفتن مخاطب کودک تلاش کرده تنها گوهرهای کوچک و درخشانی از زندگی حضرات برگیرد و در قالب قصههایی کوتاه آنها را برای مخاطب با قلمی شیوا روایت کند. در این کتابها ما با سیره و اخلاق ائمه معصومین آشنا میگردیم و میبینیم که ایشان در برخورد با مردم چه مهربانی و لطافتی به خرج میدادند. مطالعه این کتاب کودکان را با فرهنگ اسلامی و آداب مکتب شیعه آشنا میگرداند و تاثیر بهسزایی در تعلیم و تربیت آنها خواهد گذاشت.
در ادامه برشی از این کتاب را میخوانید:
امام سجاد معمولاً هر مالی که به دستش میرسید، در جای خود انفاق میکرد و جز آنجا که مصلحتی در آشکار بود این کمکرسانیها و بخششها را پنهانی و ناشناسانه به نیازمندان میرسانید. شاید یکی از دلایل پنهان کاری سختگیری و خبرکشی و بدخواهی مأموران بنی امیه بود که منتظر بودند بهانهای برای سختگیری بیشتر پیدا کنند. امام مصلحت را در آن میدانست که تا ممکن است آمد و رفت به خانه ایشان کمتر باشد و آبروی آبرومندان را هم حفظ کند. این است که شبها پوشیده و ناشناس باری از نان و خرما و چیزهای دیگر به دوش میگرفت و به صدها خانوادهای که آبرومند و محتاج بودند به نوبت کمک میرسانید و مواظبت میکرد که او را نشناسند. حتی کسانی که بارها این نیکیها را دیده بودند و شب بر در خانه منتظر مینشستند. وقتی آمدن حضرت را میدیدند به هم میگفتند صاحب انبان آمد و نمیدانستند کیست .
نظرات