کتاب قدمهای سر به هوا داستانی جذاب و هیجانانگیز از فاطمه شایانپویا است که در نشر کتابستان معرفت منتشر شده است. این کتاب روایتگر زندگی گروهی از نوجوانان به نام «مسما» است که در میان تکرارهای روزمره مدرسه، تصمیم میگیرند با آزمایشهای عجیب و نقشههای هیجانانگیز، دنیای مدرسه را تغییر دهند. اعضای گروه «مسما» شامل مبینا، صبا، آیه و مهدیه هستند که با هم به دنبال کشف ناشناختهها و چالشهای جدید میروند.
در این داستان، نغمه، یکی از شخصیتهای اصلی، دختری است که با تردیدهای درونی و چالشهای زندگی نوجوانی مواجه است. او به دنبال معنا، رشد و رهایی میگردد، اما هر قدم که برمیدارد، خودش را بیشتر از قبل در دنیای پیچیدهتری مییابد.
این رمان برای نوجوانانی که از کسالت و تکرار روزهای مدرسه خسته شدهاند، گزینهای عالی است. قدمهای سر به هوا با نثری روان، صمیمی و گاه شاعرانه، به مشکلات و دغدغههای نوجوانان بهویژه در مورد هویت و دوستیها میپردازد. این کتاب نهتنها دنیای نوجوانان را بهخوبی به تصویر میکشد بلکه با لحظات شگفتانگیز و ماجراجوییهای هیجانانگیز، خواننده را تا آخرین صفحه همراه خود میسازد.
اگر به دنبال داستانی هیجانانگیز و پر از ماجراجویی هستید و از روزهای تکراری مدرسه خسته شدهاید، قدمهای سر به هوا انتخابی عالی برای شماست.
کفش هایم را هول هولکی پا کردم و در حالی که بندهای بازش روی زمین کشیده می شد، دویدم سمت در حیاط برگهای خشک ریخته شده کف حیاط تندتند زیر پایم خرج خرج میکردند و خرد میشدند عماد که با صدای بلند از اهل خانه خدا حافظی میکرد قبل از من سوار ماشین شد و در را برایم باز کرد. هنوز دنبال فرصت تلافی بودم حیف که خیلی دیرم شده بود وگرنه همان جا بالاخره یک کاری می کردم از در شاگرد خودم را کشیدم داخل و کنارش نشستم. بوی ادکلنش مثل همیشه پیچیده بود توی ماشین و خودش داشت با رادیو ور می رفت. عاقل اندر سفیه نگاهم کرد و با لبخند پرشیطنتی پرسید کارتت رو برداشتی؟ بریم؟ چشم و ابرویی نازک کردم تا بفهمد هنوز دل خورم بعد خیلی جدی گفتم: «فرحزاد رو هستم. بریم.» یقی زد زیر خنده: «دهکی! خواهر المپیادی ما را بگو. خبر داری چند جفت دست الآن به نیتت سمت آسمون بلند شده تا آزمونت رو خوب بدی؟ معلم های طفلکت کلی روی تو حساب باز کرده ن و اون خانم.... چی بود اسمش؟ کشاورز؟
-:اون طفلی نه بگو خانم کنی.
و با لج زیرلب گفتم مگه اینها غیر از گیردادن و دفتر بردن من، انگیزه دیگه ای هم دارن؟ بعد فکر کردم چرا عماد باید بین این همه معلم، صاف اسم خانم کشاورز را بیاورد؟ جواب خودم را دادم که چون دبیر فیزیکم است دیگر. بعد دوباره نیمه فضول مغزم گیر داد که اصلاً مگر قبلاً چند بار اسم کشاورز را جلوی عماد برده بودم؟ اصلاً خانم کشاورز کدام دا دانشگاه درس درس میخواند و نکند که این دو تا ...؟
نظرات